رامبد جوان

پاسخ رامبد جوان به حاشیه های خندوانه

تاریخ انتشار : 27 خرداد 1395کد مطلب : 32287زمان مطالعه : 7 دقیقه
رامبد جوان کارگردان و مجری برنامه خندوانه در گفتگویی به حاشیه های بوجود آمده در این برنامه با ارائه توضیحاتی پاسخ داد.

گفتگو با رامبد جوان درباره حاشیه های خندوانه

خندوانه حالا به بخشی از خاطرات جمعی ما تبدیل شده است. برنامه ای که در بدترین دوران رسانه ملی، گل کرد و توانست اعتماد مخاطبی را که دیگر از تلویزیون ناامید شده بود، دوباره جلب کند.بااین حال و مثل هر برنامه موفق دیگری، خندوانه هم حاشیه های خودش را دارد. همان طور که جناب خان و نیما و مسابقه هایش را دارد.

اما در میان تمام المان هایی که خندوانه را موفق کرده اند، شاید سهم رامبد جوان سهم دیگری باشد. او بر روی لبه تیغ تیزی راه می رود که سقوط از هر طرفش می تواند برایش به معنای پایان خیلی چیزها باشد. قرار است خندوانه به کجا برسد یا لااقل خیال دارد ما را با خود به کجا ببرد؟ اگر می خواهید پاسخ این پرسش ها را بدانید، این گفت وگو را بخوانید:
 
خندوانه تنها برنامه ای است که در رسانه ملی نماینده ی قشر متوسط جامعه است، برای حفظ این جایگاه چه برنامه ای دارید ؟
 
اینکه نماینده قشر متوسط جامعه است را برای من بازکنید. نماینده ی قشر متوسط جامعه یعنی چه؟ منظورتان این است که ما چه کار می کنیم که این نمایندگی را داریم؟
 
اگر بخواهیم از مهمان هایتان در فصل اول و دوم برآیندی بگیریم، عمدتاً آدم هایی بوده اند که طبقه متوسط جامعه ایرانی آن ها را به عنوان چهره هایی موجه و قابل قبول می شناسند. این آدم ها فقط از مردم نبودند، خیلی مواقع از ارگان ها، آتش نشانی ها و جاهای مختلف آمده اند. مردم به شکل معمول با این آدم ها در جامعه ارتباط دارند.
 
وقتی پای تلویزیون می نشینند، راحت تر ارتباط برقرار می کنند. شاید انتقاداتی که به سریال ها یا برنامه های دیگر می شود این است که این برنامه ها جامعه ی ایرانی را نمایندگی نمی کنند. مردم این ها را نمی شناسند اما این اتفاق در خندوانه افتاده، کسانی که در استودیو هستند و مهمانانی که روبه روی شما می نشینند، صحبت می کنند و گپ می زنند این احساس را به وجود آورده اند که می شود با این برنامه ارتباط برقرار کرد. دلیلش هم آشنا بودن آدم هاست. فکر می کنم از این منظر می توان جامع تر به سؤال نگاه کرد.
 
رامبد جوان

رامبد جوان در خندوانه

 
در وهله اول باید این صحبت هایی که سابقاً هم گفته ام تکرار کنم، خندوانه برای من شبیه یک باشگاه شادی کردن و شاد بودن است تا یک برنامه ی تلویزیونی. ما این درک را داریم که رسانه چقدر می تواند قدرتمند باشد و نفوذ کند. به همین خاطر از کلمه باشگاه استفاده می کنم چون خندوانه فقط تولید نمی شود که مورد مصرف و دیدن قرار گیرد، بلکه تولید می شود برای اینکه مشارکت در آن اتفاق بیفتد و همه در آن حضورداشته باشند. وقتی می گوییم شادی، منظورمان شادی ای است که متعلق به همه است ــ همه سنین، همه نوع طرز فکر، همه جور مذهب و همه و هرکسی که وجود دارد، ــ حتی موجوداتی که نمی توانند حرف بزنند، مانند گیاه، آب، حیوان ها و حتی اشیاء.
 
ما دلمان می خواهد رابطه ای همراه باحال خوب ایجاد کنیم، اول می گویم «حال خوب» که به نظرم مهم تر از آن لحظه ی شادی است. چون شادی چیزی است که تو می توانی همه جوره تعریفش کنی و هر کس برای خودش از آن یک تعریف دارد. اما درعین حال می تواند واکنشی به درک چیزی باشد، اما وقتی می گوییم حال خوب به نظرم کلی تر و بسیط تر می شود. من حالم خوب است، ممکن است الآن نخندم، اما احساس رضایت دارم و حالم خوشم است.
 
بنابراین وقتی این اتفاق بیفتد ما خواهیم گفت همه در آن سهم دارند، وقتی همه سهم داشته باشند دلمان می خواهد همه به خندوانه بیایند و راجع به خودشان صحبت کنند و ما با آن ها آشنا شویم. همچنین ببینند که دیده می شوند و موردتوجه قرار می گیرند. یکی از چیزهایی که در روانشناسی و جامعه شناسی داریم نیاز همه ما به دیده شدن است. اگر احساس کنیم باوجود هر کاری که می کنیم دیده نخواهیم شد و موردتوجه قرار نمی گیرم، می تواند مدام حال ما را بدتر کند. دقیقاً معکوس آن چیزی که داریم راجع به آن صحبت می کنیم.
 
برای برنامه ای تلاش کرده ایم که در ابعاد بزرگ دیده می شود، تأثیرگذاری اش هم بسیار خوب است، مردم باعلاقه آن را تماشا می کنند و نسبت به آن واکنش نشان می دهند. هدفمان این است که بیماری ها را در آن معرفی کنیم. بیماری هایی که وجود دارند و افراد مبتلابه آن ها اصلاً هم تعدادی کمی نیستند، خانواده ها خیلی با آن بیمار ها مسئله دارند و درعین حال مردم تقریباً آن ها را نمی شناسند ــ مانند ماجرای اوتیسم ــ که به آن پرداخته ایم. اتفاقات نویدبخشی نیز قرار است رخ دهد، چیزی که دو فصل است می خواهم اتفاق بیفتد اما تاکنون نیفتاده، اما به زودی خواهد افتاد ــ البته مشابهش را انجام داده ایم ــ فکر کنید تمام تماشاچیان بیمارهای سرطانی ای باشند که بهبودیافته اند. مسئله ی رایج است، متأسفانه بیماری سرطان هم بسیار زیاد شده است.
 
*بله شما حسین معززی نیا را به عنوان مهمان به برنامه آوردید که مدتی ست درگیر بیماری سرطان است؟
 
بله ، این مهم است که نشان بدهیم زندگی کردن، جنگیدن و مبارزه کردن باحال بد است. نمی توانیم بنشینیم و در انتظار این باشیم که چه زمانی همه چیز خوب خواهد شد، مدام گلایه داشته باشیم که پول ندارم. ماشینم خراب شده است. حالم هم بد است. آنجا هم که فلان مشکل را دارم بنابراین من یک آدم بدشانس هستم. خیر این طور نیست تو بدشانس نیستی، بلند شو، مدیریت کن و این حال بد را درست کن.
 
مشکلات باید یکی یکی رفع شوند، اول ماشینت را درست کن، در رابطه با سلامتی ات اقدام کن، بهداشتت را مدیریت کن و... از این قبیل کارها که انجام شود به نوعی ایجاد حس مسئولیت و درعین حال امید هم خواهد کرد. به همین دلیل همه باید در خندوانه حضور پیدا کنند، خیلی ها آمدند و خیلی ها نیامدند و قطعاً خواهند آمد. این کمک می کند که بین بخش های مختلف، اقشار مختلف و مسئولان مختلف جامعه اتصال ایجاد کنیم.
 
وقتی می گویید آتش نشان ها، آن ها می آیند و حرف می زنند، مردم هم تماشا می کنند شاید بیشتر دوستشان داشته باشند، آن ها هم این احساس را دارند که حرف زدیم و دیده شدیم و این خیلی لذت بخش است. محیط بانان، آتش نشانان، خبرنگاران، عکاسان خبری و... می آیند و دیده می شوند.
 
مورد دیگر این است که خندوانه توانست با همین فعالیت های اجتماعی، خیرخواهانه و تلاش های محیط زیستی و... اعتماد مخاطب را دوباره به تلویزیون و صداوسیما بازگرداند. برای این که این برنامه تبدیل به یک برنامه ای روتین نشود چه نقشه ای دارید؟
 
خیلی کارها می شود کرد. ما الآن کلی ایده های کوچک و بزرگ داریم و حتی اگر از همین الآن بخواهیم همه را اجرا کنیم دو سال دیگر هم می توانیم روی آنتن باشیم. مثلاً یک ماه به یک ماه فضا و اتفاق تغییر کند و ماجرای جدید به میان می آید. اما واقعیت این است که چندین مسئله دست به دست هم می دهد و نمی گذارد برنامه ریزی دقیق کنیم.
 
یک بخش پول و هزینه است، یکسری ایده ها واقعاً جذاب و مهم اند، باید هم انجام شوند اما واقعاً هزینه بر هستند. مورد دوم این است که ما به اندازه کافی نیرو نداریم. نه اینکه خندوانه نیرو نداشته باشد، اصولاً نیرویِ انسانیِ متخصصِ درجه ی یک خیلی زیاد نیست. کسی که خیالت راحت باشد تمام ویژگی هایی که می خواهی را دارد و سلیقه اش هم با برنامه جور است.
 
برنامه به مرور زمان یا شاید از همان ابتدا یک یونیفورم و هویت بصری پیدا می کند. دفعات بسیاری اتفاق افتاده ما از آدم ها خواهش کردیم برای پلی بَک ها کارکرده اند، بعد متوجه شدیم نمی شود، هزینه اش را هم پرداخت کردیم اما آن پلی بَک را کنار گذاشته ایم، دلیلش این بوده که به درد بافت کلی برنامه نمی خورده است. مسئله ی دیگر این است که آدم هایی که بلد باشند چند تصویر شاد و سرحال را کنار هم بچینند خیلی کمترتر هستند. اگر بخواهید یک کار اجتماعی، جدی تر و به اصطلاح سفت وسخت انجام دهید، ممکن است تعداد کسانی که بتوانند انتخاب شوند بیشتر باشند.
 
متأسفانه آن قدر به شادی، کمدی، بامزگی و طنازی کم بها داده ایم که آدم هایش هم کم است. به علاوه این که ما در فصل سه دچار یک مشکل شدیم، تصور این است که باید دیرتر شروع می کردیم، اما به اصرار تلویزیون زودتر شروع کردیم و این باعث شد نتوانیم خودمان را درست تنظیم کنیم. به همین دلیل ایده ی لباهنگ را آوردیم که بتوانیم برنامه را در ایام عید جلو ببریم.
 
به نوعی هدفتان این بود که زمان بخرید؟
 
بله و بابتش مجبور نشویم مهمان دعوت کنیم، در ایام عید مهمانی وجود نداشت، چه کسی را می توانستیم دعوت کنیم؟ یکسری از پلی بَک هایمان آماده نبود و... با لباهنگ جلو رفتیم و بعد وارد دعوت کردن مهمان و وضعیت روتین گفت وگویمان شدیم. استودیوی بزرگ را تجربه ی کردیم، اما یک مقدار از تصوراتی که داشتیم با چیزی که با آن مواجه شدیم هماهنگ نبود. تمام این ها به این کمک می کند که آدم اول خودش را تنظیم اولیه کند، برای اینکه حیات داشته باشد و سرِپا باشد و اینکه از یک درصدی پایین تر نیاید و بعد از آن شروع به تزریق ایده های جدید کند.
 
می توانم بگویم خندوانه در حال حاضر تقریبا در چنین وضعیتی ست. اولین%(

پاسخ رامبد جوان به حاشیه های خندوانه

3.715
این مطلب مفید بود ؟114
برگرفته از باشگاه خبرنگاران - / ک
وبگردی