شعر باز باران با ترانه

شعر بدون سانسور باز بارانه با ترانه + شاعر

کد مطلب : 16563تعداد نظرات : 15 نظرزمان مطالعه : 3 دقیقه
شعر باز باران با ترانه یکی از شیرین ترین شعرهای کتاب فارسی کلاس چهارم می باشد که توسط شاعر معروف، گلچین گیلانی سروده شده است.

شعر کامل باز باران با ترانه

بسیاری از ما شعرهای نوستالژیک کتاب فارسیمان را به یاد می آوریم و این اشعار غنی و بامعنی در خاطرمان حک شده است، متاسفانه برخی از این شعرها از کتاب فارسی دبستان حذف شده و برخی دیگر نیز تغییر و دستکاری شده اند. شعر زیبا و خاطره انگیز باز باران با ترانه نیز به صورت کامل در کتاب فارسی دبستان به چاپ نرسیده و تنها بخشی از آن در کتاب وجود دارد. در ادامه این بخش از نمناک شعر باز باران با ترانه را به صورت کامل منتشر نموده ایم.

باران

ﻣﺘﻦ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﻌﺮ باز باران با ترانه

باز باران

با ترانه

با گهرهای فراوان

می‌خورد بر بام خانه

من به پشت شیشه تنها

ایستاده در گذرها

رودها را افتاده

شاد و خرم

یک دو سه گنجشک پر گو

باز هر دم

می‌پرند این سو و آن سو

می‌خورد بر شیشه و در

مشت و سیلی

آسمان امروز دیگر نیست نیلی

یادم آرد روز باران

گردش یک روز دیرین

خوب و شیرین

توی جنگلهای گیلان

کودکی ده ساله بودم

شاد و خرم نرم و نازک

چست و چابک

از پرنده از چرنده از خزنده

بود جنگل گرم و زنده

آسمان آبی چو دریا

یک دو ابر اینجا و آنجا

چون دل من روز روشن

بوی جنگل تازه و تر

همچو می مستی دهنده

بر درختان می‌زدی پر

هر کجا زیبا پرنده

برکه‌ها آرام و آبی

برگ و گل هر جا نمایان

چتر نیلوفر درخشان

آفتابی

سنگها از آب جسته

از خزه پوشیده تن را

بس وزغ آن جا نشسته

دمبدم در شور و غوغا

رودخانه

با دو صد زیبا ترانه

زیر پاهای درختان

چرخ می‌زد همچو مستان

چشمه‌ها چون شیشه‌های آفتابی

نرم و خوش در جوش و لرزه

توی آنها سنگ ریزه

سرخ و سبزو زرد و آبی

با دو پای کودکانه می‌دویدم همچو آهو

می‌پریدم از سر جو

دور می‌گشتم ز خانه

می‌پراندم سنگ ریزه

تا دهد بر اب لرزه

بهر چاه و بهر چاله

می‌شکستم کردخاله

می‌کشانیدم به پایین

شاخه‌های بید مشکی

دست من می‌گشت رنگین

از تمشک سرخ و مشکی

می‌شنیدم از پرنده داستانهای نهانی

از لب باد وزنده

رازهای زندگانی

هر چه می‌دیدم آنجا

بود دلکش بود زیبا

شاد بودم می‌سرودم

روز ای روز دلارا

داده ات خورشید رخشان

این چنین رخسار زیبا

ورنه بودی زشت و بی جان

با همه سبزی و خوبی

گو چه می‌بودند جز پاهای چوبی

گر نبودی مهر رخشان

روز ای روز دلارا

گر دلارایی است از خورشید باشد

اندک اندک رفته رفته ابرها گشتند چیره

آسمان گردید تیره

بسته شد رخساره خورشید رخشان

ریخت باران ریخت باران

جنگل از باد گریزان

چرخها می‌زد چو دریا

دانه‌های گرد باران

پهن می‌گشتند هر جا

برق چون شمشیر بران

پاره می‌کرد ابرها را

تندر دیوانه غران

مشت می‌زد ابرها را

روی برکه مرغ آبی

از میانه از کناره با شتابی

چرخ می‌زد بی شماره

گیسوی سیمین ما را

شانه می‌زد دست باران

بادها با فوت خوانا

می نمودندش پریشان

سبزه در زیر درختان

رفته رفته گشت دریا

توی این دریای جوشان

جنگل وارونه پیدا

به چه زیبا بود جنگل

بس ترانه بس فسانه

بس فسانه بس ترانه

بس گوارا بود باران

می‌شنیدم اندر این گوهر فشانی

رازهای جاودانی پندهای آسمانی

بشنو از من کودک من

پیش چشم مرد فردا

زندگی خواه تیره خواه روشن

هست زیبا هست زیبا هست زیبا

شاعر شعر بازباران با ترانه

دکتر سید مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی از سرایندگان شعر نو به فارسی است که قسمت‌هایی از شعر معروف «باران» او در کتاب‌های کودکان به چاپ رسید. او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتاب‌های دورهٔ ابتدائی راه یافت.

این شاعر ﺩﺭ ﺳﺎﻝ١٢٨٨ ﺩﺭ ﺭﺷﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ و دوران ابتدایی را در رشت گذراند و ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ پس از اخذ دیپلم، ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ، سپس در ﺳﺎﻝ ١٣١٢ به ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ رفت و پزشکی خواند و ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻭﻃﻦ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ١٣5١ ﺩﺭ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﻌﻠﺖ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ.

شاعر شعر باز باران

دکتر سید مجدالدین میرفخرایی شاعر شعر باز باران با ترانه

از آثار گلچین گیلانی سه مجموعهٔ شعری، «گلی برای تو»، «مهر و کین»، و «نهفته» یا «نهضت» (در 1948 م در لندن)، و «دیوان» شعر به چاپ رسیده است.

شعر بدون سانسور باز بارانه با ترانه + شاعر

4.75130
این مطلب مفید بود ؟4790340
منبع : بخش فرهنگ و هنر نمناک/ن/ن.ح
برچسب : شعر
15 نظر به ثبت رسیده است
رضا . جونقان1398-07-18
با این شعر تک تک دوستانم را به یاد اوردم چند تاشون دگه نیستن چند تاشونم الان بچشون داره این شعرو میخونه
خواه تیره خواه روشن
19332
هانیه1401-01-12
خیلی قشنگ یادش بخیر
روحش شاد
286
ح --الف1402-07-16
تعداد زیادی از این شعرهای مدرسه را هنوز حفظم و گاهی در خانه با خودم می خوانم متولد 49 هستم شعرها را که از حفظ می خوانم بچه هایم ( یاجوج و ماجوج ) فکر می کنند جن دیدند
101
محمد سلطانی 1398-01-14
بسیار زیبا ..کودکی با روحی زلال و شفاف ...چقدر به دل می نشینه
15730
عالی راستته1397-09-10
راسته عالی
13951
روح اله پاشایی1397-09-07
خیلیی زیبا و قشنگ بود. خدا رحمتشون کنه
17130
محمد1397-09-06
عالی حرف نداره nice ????????????????????
16946
ترانه1397-09-02
عالی
15128
تارا1397-08-14
واقعا عالي و زيبا بود
17730
باز باران با ترانه????1402-02-29
شعر خیلی قشنگی بود تمام روزای بچگیمو یادم آورد یادش بخیر????????روحشون شاد
154
سجاد1397-02-03
خیلی خیلی زیبا بود
28734
لیلا حسنی1400-09-16
خیلی عالی روحش شاد
239
فرهادنعمتی1402-02-28
بله بسیار خاطره انگیز
73
❤️1401-01-06
عالی خیلی قشنگ بود خدا رحمتش کند
154
علی گرایلی1402-11-13
چوخ چوخ گوزل ده، مرا برد به روزهای کودکی
00
وبگردی