ماه عسل

ماجرای زندگی با ننه شهربانو در ماه عسل

تاریخ انتشار : 19 خرداد 1397کد مطلب : 68843زمان مطالعه : 5 دقیقه
برنامه ماه عسل شب گذشته 18 خرداد 97 با حضور زن و شوهر یزدی که با عشق اقدامی خیرخواهانه را انجام داده بودند روی آنتن رفت.

در شب بیست و سوم ماه عسل چه گذشت

برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی شب گذشته 18 خرداد 1397 ساعت 19 روی آنتن شبکه سه سیما رفت . احسان علیخانی در شب بیست و سوم برنامه ماه عسل میزبان زن و شوهری از یزد بود که با لهجه شیرین یزدی روایتی از انتخاب هایی عاشقانه را در برنامه تعریف کردند.

فرزانه صبوری خانم یزدی مهمان ماه عسل به همراه همسرش حسین دانش مقدم در این برنامه حضور داشتند و برنامه ای متفاوت را رقم زدند.

ماجرای انتخاب هایی عاشقانه و خیرخواهانه در ماه عسل

آقای دانش مقدم و همسرش از یزد به برنامه ماه عسل آمده بودند و آقای دانش مقدم درباره حرفه اش گفت :من یک شرکت حمل و نقل دارم و کار دفتری انجام میدهم . من قبلا راننده ماشین های سنگین بودم اما از سال 74 به بعد دیگر رانندگی را کنار گذاشتم و کار دفتری انجام میدهم .

 ماه عسل

داستان انتخاب هایی عاشقانه در برنامه ماه عسل

خانم صبوری همسر آقای دانش مقدم درباره نحوه آشنایی با همسرش گفت :من به کلاس آرایشگری میرفتم و یک روز در مسیر که سوار اتوبوس شدم مادر حسین آقا هم سوار اتوبوس شد و من جای خودم را به ایشان دادم و همانجا اعلام کردند که به دلشان نشسته ام و آن روز گذشت و فردای آن روز وقتی به خانه آمدم دیدم که مادر حسین آقا در منزل ما نشسته است و برای خواستگاری تشریف آورده اند و روز بعد حسین آقا را آوردند و این خواست خدا بود که ایشان به دل من نشست و ازدواج سر گرفت.

خانم صبوری ادامه داد :من بعد از ازدواج متوجه شدم که همسرم بیکار است و به دلیل تعویض ماشین مدتی بود که بیکار شده بود و این آغاز دغدغه های زندگی مشترکمان بود. بعد از دو سال برای بچه دار شدن اقدام کردیم و شروع به درمان کردیم و 5 سال زمان برد و چون وضع مالیمان خوب نبود من هم کارمند دانشگاه شدم و برای خرج و مخارج دکتر کار میکردم . بعد از 5 سال آقای دکتر حجت به من گفت که تو و همسرت هیچکدام مشکلی ندارید و جدا از هم میتوانید بچه دار شوید و تنها راهش جدایی است .

من با روحیه ای خراب و نامه ای که دکتر به من داده بود راهی خانه شدم و خبر را به حسین دادم و حسین شروع به گریه کردن کرد و من میخواستم واقع بینانه تر عمل کنم . آن زمان حسین من را بیشتر دوست داشت و واقعا میتوانم بگویم که حسین یک مرد تمام عیار است.

 ماه عسل

مهمانان شب بیست و سوم برنامه ماه عسل 

همسر آقای دانش مقدم ادامه داد :ما تصمیم گرفتیم که زندگی مان را ادامه بدهیم اما از آنجایی که زندگی بدون بچه برای من مرگ بود ،تصمیم گرفتیم که بچه از پرورشگاه بیاوریم و در 23 سالگی درحالی که خانواده ام رضایت نداشتند به ادامه این زندگی و میگفتند که باید جدا شویم به بهزیستی رفتم و درخواست بچه دادم .

پدرم هم یک روز به منزل ما آمد و گفت تو اول جوانی ات است و مسئولیت به این سنگینی را نباید قبول کنی اما من قبول نکردم و خیلی از اقوام با ما قطع ارتباط کردند اما من تصمیم گرفتم دیگر هیچ چیزی را به بقیه اطلاع ندهم و تا زمانی که کاری انجام نشده است به کسی چیزی نگویم.

خانم صبوری ادامه داد :یک روز حسین به منزل آمد گفت یکی از اقوام پیشنهاد داده بودند که حسین صیغه کند و بچه ای که به دنیا میآورد را من بزرگ کنم اما من اصلا این ماجرا را قبول نکردم و ما تصمیم جدی برای ادامه راهمان گرفتیم . اولین بچه را سال 72 گرفتیم و بچه دوم را 8 سال بهد و بچه سوم را 8 سال بعد گرفتیم .

در ادامه این صحبت ها خانم صبوری از رفتارهای خانواده که مخالف این کار آنها بودند صحبت کرد و از قطع رفت و آمد مادرش و پدرش صحبت کرد و از مادری کردن زن دایی همسرش گفت و از معامله ای که با خدا کرده بود گفت و از کمک هایی که دایی و زن دایی همسرش به آنها کرده بودند صحبت کرد و از نحوه انتخاب بچه اش گفت که تنها براساس احساس مادرانه صورت گرفته بود. من یک دختر و یک پسر انتخاب کرده بودم و تصمیم گرفته بودم که دیگر بچه ای نیاورم و یک زمانی که به کربلا رفته بودیم همه برای بچه دار شدن من دعا میکردند اما من اصلا دیگر تمایلی برای بچه دار شدن نداشتم اما بعد از کربلا دوباره هوای بچه دار شدن در دلم زنده شد و حال من برای پیدا کردن بچه ای که احساس میکردم گم شده است خراب بود و یک شب خواب دیدیم که یک بچه به من دادند که فقط سر داشت و بعد از بیدار شدن ماجرا را تعریف کردم و دامادم همراه من شد و راهی کرمان شدم و خوابم را به رئیس بهزیستی آنجا تعریف کردم و همان بچه را که در خواب دیدم اعلام کردند که در بیمارستان زاهدان است دیالیز میشود و من همانجا بچه ام را دیدم و انتخاب کردم.

ماه عسل

برنامه ماه عسل با موضوع سرپرستی فرزند

در ادامه برنامه فرزند دوم و سوم خانواده دانش مقدم وارد استودیو شدند و ارسلان تنها پسر خانواده از علاقه شدیدی که به پدر و مادرش دارد صحبت کرد و اعلام کرد که از کودکی میدانست که فرزند اصلی خانواده دانش مقدم نیست اما هیچکس را به اندازه این پدر و مادرش دوست ندارد.

ماجرای زندگی با ننه شهربانو در ماه عسل

در بخش بعدی برنامه خانواده دبستانی از یزد به استودیوی برنامه آمدند . خانواده دبستانی ماجرای جالبی را در برنامه روایت کردند . این خانواده مهربان که به پیشنهاد هانیه دختر خانواده سرپرستی ننه شهربانو را برعهده گرفته بودند و حالا یک مادربزرگ مهربان داشتند از این اقدام جالب در برنامه ماه عسل صحبت کردند.

ماه عسل

ننه شهربانو مهمان ویژه برنامه ماه عسل

هانیه دختر خانواده دبستانی بعد از دیدن شرایط زندگی ننه شهربانو که 85 ساله بود بسیار متاثر میشود و شرایط او را با خانواده اش مطرح میکند و میتواند آنها را راضی کند که ننه شهربانو به عنوان عضو جدید خانواده با آنها زندگی کند و پدر خانواده در ادامه از برکتی که از زندگی با ننه شهربانو نصیبشان شده بود صحبت کرد.

ماجرای زندگی با ننه شهربانو در ماه عسل

4.940
این مطلب مفید بود ؟391
منبع : بخش فرهنگ و هنر نمناک/ م.ف
برچسب : ماه عسل
وبگردی