آدم بدبخت

چطور بدبخت می شویم؟

کد مطلب : 8864زمان مطالعه : 8 دقیقه
من خیلی بدبختم. اصلا شانس ندارم. همیشه بد شانسی میارم. اگر این جملات در بین صحبت های شما هم به گوش می خورد پس برای یافتن دلیل و حل مشکل ادامه مطلب را از بخوانید.

بعضی از آدم ها اصولا علاقه دارند که در مورد بدبختی و مشکلاتشان مدام صحبت کنند و حتی بدون دلیل هم ابراز بدبختی کنند. جالب است بدانید که راوانشناسان به این نتیجه رسیده اند که ابراز و ایجاد بدبختی هم نیاز به استعداد خاص دارد چرا که در زمانی که همه چیز آرام است و هیچ بلای طبیعی مثل سیل و زلزله و یا حمله ای از یک کشور دیگر اتفاق نیافتاده آنها با زهم احساس بدبختی می کنند.

ما به دنبال راهی هستیم که کسی از نیت واقعی مان بو نبرد، راهی که فورا اثر کند. باید طوری وانمود کنیم که دوست داریم شاد باشیم، وگرنه کسی بدبختی ما را جدی نمی گیرد. یعنی باید راهی را انتخاب کنیم که ضمن اینکه به بدبختی ختم شود، در ظاهر ما را قربانی شرایط جلوه دهد نه مقصر، اصل هنر همین است.

باید بدانید که هنگام خراب کردن زندگی شخصی تان چه بخواهید چه نخواهید، زندگی پدر، مادر، همسر، فرزندان و ... را هم بی نصیب نخواهید گذاشت. آنها هم تا زمانی که اطراف شما هستند، در وضعیت بدتان شریکند و اگر هم تصمیم به ترکتان بگیرند که چه بهتر! حالا دلیل جدیدی برای ناله و شکوه از وضعیت اسفبارتان به دست آوردید. فقط چند نکته را قبل از شروع کار با هم مرور کنیم:
اول از همه مردم برای آدم بدشانس و بیچاره دل می سوزانند، حتی کمی وجدان درد هم پیدا می کنند که دلیلش برای خودشان هم پوشیده است. این حس خیلی به کار می آید. عذاب وجدان آنهات قدرت ماست، چون کسانی که ما را دوست دارند و به ما وابسته هستند، حواسشان را جمع می کنند تا نمک به زخم ما نپاشیند.
بعد از آن وقتی همیشه ناراضی باشیم، امیدی هم نداریم و اگر اتفاق بدی بیفتد، حالمان گرفته نمی شود، چون اصلا حالی نداریم.
 در مرحله ی بعدی قیافه مغموم گرفتن موجب می شود اطرافیان حساب دیگری رویمان باز کنند، مخصوصا اگر غم دنیا و جامعه را بخوریم. می توانیم تریپ آدم هایی را به خود بگیریم که همیشه دل واپس آینده هستیم و چیزهایی را پیش بینی می کنیم که مردم الکی خوش و سطحی از آن سردر نمی آورند.
حالا برویم سراغ یک آدم حرفه ای:کلوئه مارانس، روانکاو معروف به ما می گوید 14 عادت آدم هایی که فکر می کنند بدبختند، چیست. خب بهتر است زودتر دست به کار شویم. در ادامه چند روش موثر برای بدبخت بودن تقدیم حضورتان می گردد. 
 
بدبختی
 
 
1- همیشه و به شدت از مشکلات مالی بترسید
البته در زمان بحران های اقتصادی خیلی ها نگران بیکاری یا از دست دادن اموالشان هستند اما هنر شما این است که در زمان هایی که هیچ خبری هم نیست، نگران باشید. این نگرانی چند فایده دارد؛ اولا اگر از بی پولی بترسید، شغل خود را به هر قیمتی حفظ می کنید، حتی اگر از آن بیزار باشید. ثانیا در خساست به مراتبی می رسید که اسکروچ هم آرزویش را داشت.
در محل کار، تاکسی، خانه و در هر فرصتی از گرانی شکوه کنید و دائما وضع بد مالی خود را به رخ بکشید. اگر کسی قصد خرید دارد، حتما رأی او را بزنید. اصلا بگویید تورم کنونی به خاطر ولخرجی های غیرمسئولانه افرادی چون او شکل گرفته است. در نهایت به خاطر خشک دستی و ناله زدن ها همه دوستان و آشنایان را فراری می دهید. حالا تنها، افسرده، بدبخت و نگران هستید. این فایده آخرش!
 
2- حوصله تان را سر ببرید
به خودتان بقبولانید که همه و همه چیز قابل پیش بینی است، زندگی یکنواخت و حوصله سربر است، چیزی برای هیجان زده شدن وجود ندارد و آدم جالبی مثل شما محکوم به تحمل یک عمر زندگی ملال آور است. هر جا که می رسید از اینکه همه چیز حوصله سربر است، گله کنید.جوری گله کنید که خودتان هم حوصله سربر شوید. کاری کنید که مردم شما را می بینند خمیازه بکشند. کاری کنید که دیگر هیچ کس دعوتتان نکند، اصلا کاری کنید که هیچ کس به شما زنگ هم نزند. اینجوری حتی حوصله تان بیشتر سر می رود. قول می دهم احساس تنهایی و بیچارگی هم به دنبالش می آید.
 
3- روی خودتان انگ بگذارید
از یک مشکل قابل حل روحی برای ساختن یک بیماری روانی استفاده کنید. مثلا اگر به تازگی کمی دلتان می گیرد، بگویید افسردگی دارید یا اگر در جمع راحت نیستید و دچار اضطراب می شوید، بگویید اختلال اضطراب دارید. این برچسب جدید را محور زندگی تان قرار دهید. در مورد بیماری روانی جدیدتان خوب مطالعه کنید و در جمع دوستان یافته هایتان را در مورد وضع روحی خود بازگو کنید. در حین سخنرانی علایم آن بیماری را نیز از خود بروز دهید. مثلا اگر افسرده هستید، وقتی در مورد افسردگی و اثرش روی زندگی تان صحبت می کنید، حتما گریه کنید یا حداقل کاری کنید که اشک در چشمانتان حلقه بزند، نفس عمیقی بکشید و شانه هایتان را پایین بیندازید و به زمین خیره شوید. مهم:وانمود کنید که این شرایط را اصلا دوست ندارید اما اسیرش شدید و کاری نمی توانید بکنید.
 
4- روی خودتان هنگ کنید
خودتان را زیر ذره بین بگذارید. همیشه نگران رفتارهایتان باشید، به کمبودهایتان فکر کنید و مشکلاتتان را نشخوار کنید. این باعث می شود نگاهتان به زندگی خراب شود. نگذارید نکات مثبت کوچک تمرکزتان را به هم بزند. هدف بزرگنمایی مشکلات و ایرادهای کوچک شخصی است.
اگر سوژه کم آوردید، می توانید مشکلات جهان اطراف را به نوعی از آن خود کنید. مثلا اگر مادرتان مریض شده به این فکر کنید که چقدر بدشانس هستید که مادرتان مریض است و حالا باید به جای او کارهای خانه را انجام دهید. مشکل خانوادگی برای دوستتان پیش آمده؟ این هم بدبختی شماست که حالا باید ساعت ها به درد دل او گوش کنید و وسط این همه گرفتاری خودتان، به او دلداری دهید . با تمرکز روی مشکلات اطرافیان شما تبدیل به انسانی می شوید که بار مشکلات همه دنیا را به دوش می کشد.
 
5- زودرنج و بدبین باشید
هر کسی حرف زد، یقه اش را بگیرید و بگویید:«منظورت چیست؟» بدترین تعابیر را از حرف مردم داشته باشید. اصرار کنید که تعبیرتان درست است و قصد فلانی از زدن آن حرف توهین به شما بوده است. مثلا اگر کسی پرسید:«از چه چیز این فیلم خوشت آمده؟» فوری حدس بزنید منظورش این است که سلیقه شما در انتخاب فیلم افتضاح است یا چیزی از هنر سینما بارتان نمی شود.
اگر کسی نتوانست به موقع وعده اش را عملی کند، فرض را بر این بگذارید که برای شما اهمیتی قائل نیست. شاید هم می خواسته حالتان را بگیرد. اگر بعدا طرف پرسید چرا ناراحت هستید و قیافه گرفته اید، اصلا بروز ندهید. بگذارید در خماری بماند.
 
6- در همه کارها به نفع شخصی خود فکر کنید
بعضی وقت ها ممکن است هوس کنید کار خیری انجام بدهید. دست نگه دارید. اول ببینید آیا از این کار چیزی به شما می رسد یا نه. مثلا آیا ممکن است کسی شما را حین انجام این کار خیر ببیند؟ اگرچه از خودتان متنفرید اما وظیفه اولیه تان این است که هوای خودتان را داشته باشید.
 
7- نمک نشناس باشید
تحقیقات نشان داده تشکر کردن به شادی فرد قدرشناس می انجامد، پس تشکر نکنید. فکر کردن به نعمت هایی که دارید کار آدم های احمق است. چه نعمتی؟ زندگی سراسر رنج و عذاب است.در این راه ممکن است اطرافیان موانعی ایجاد کنند. مثلا وقتی سر شام دارید از دانشگاهتان و حتی غذا گله می کنید، ممکن است پدرتان یادآور شود که بابت همین دانشگاه نصفه نیمه یا شام ساده هم باید شاکر خدا بود. به اینجور حرف ها توجه نکنید. فوری درجواب نیمه خالی لیوان را به رخ بکشید.
 
8- همیشه منتظر اتفاقات ناگوار باشید
خوشبینی موجب دلسردی می شود پس بهتر است فکر کنید درسی که خواندید به هیچ کاری نمی آید، شغلتان رات از دست می دهید، همسرتان به خاطر دیگری ترکتان می کند، فرزندانتان از شما بیزار خواهند شد و خلاصه زندگی تان به باد فناست.
 
9- همه چیز تقصیر والدینتان است
یکی از مهمترین اقدامات مقصر شمردن والدین برای همه کم و کسری ها و شکست هاست. به هر حال آنها شما را به دنیا آوردند و اینطور بزرگ کردند. همه ویژگی های بدتان را از آنها به ارث برده اید. اگر هم ویژگی مثبتی در وجود شماست، به آنها ربطی ندارد؛ شانسی بوده است. البته فقط آنها مقصر نیستند، معلم کلاس دوم دبستان که جلوی کلاس مسخره تان کرد یا آن بچه قلدری که در سوم راهنمایی گوشمالی تان داد، اولین دوستی که دلتان را شکست همه به جز خودتان. قربانی بودن شرط اصلی بدبخت بودن است.
 
10- لذت نبرید. با خود تکرار کنید
فقط مردم سطحی از غذا، استراحت، فیلم و طبیعت لذت می برند. اگر برحسب اتفاق مچ خودتان را حین لذت بردن از مزه ای، آهنگی یا تابلویی گرفتید، فوری یادآوری کنید که اینها همه زودگذرند و هیچ کدام بدی های این جهان را جبران نمی کنند. فورا یاد سال های تباه شده، قربانیان زلزله بوشهر، بیماران لاعلاج، یا چرا راه دور برویم، عزیزان از دست رفته! مدت هاست یادی از آنها نکرده اید. مثلا اگر دارید از خوردن غذایی کیف می کنید، در ذهنتان کودکان گرسنه آفریقا را به یاد آورید.
 
11- دعوا راه بیندازید
این بهترین راه به هم زدن رابطه با همسر یا هر کسی که دوستش دارید است. هر از چندگاهی، سر چیزی کوچک قشقرق به پا کنید و کولی بازی درآورید. این نمایش هر بار دست کم باید یک ربع به طول بینجامد و در صورت امکان در مکان های عمومی اجرا شود. برای شروع عوا می توانید بی هوا بگویید:«یه چیزی توی دلم مونده که باید بگم. اینجوری نمی توانم ادامه بدم...» اگر طرف مقابل عکس العمل نشان داد، دست پیش گرفته، قهر کنید وقیافه بگیرید، انگار به شدت دلتان شکسته اما برای اینکه او فرصت عکس العمل نداشته باشد، بهترین زمان دعوا وقتی است که او عجله دارد و باید تا نیم ساعت دیگر جایی باشد یا می توانید وقتی او سر کار است یا دورش شلوغ است، به او زنگ بزنید و تلفنی دعوا کنید.
 
 
12- در گذشته گیر کنید
اگر گذشته خوبی داشتید، دائم آه بکشید و از آن یاد کنید. دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست، نه غذاها مزه بدیم را می دهد نه مردم به خوبی آن ایام هستند. حتی چلچراغ هم مثل سابق نیست. پدر و مادر که پیر شدند، رابطه برادر – خواهری هم دیگر صفای گذشته را ندارد، همسرتان که دیگر از همه بدتر ... حیف چه زود گذشت ... وقتی بچه بودید، چه آرزوها داشتید. فکر می کنید بهترین شغل را خواهید داشت، بهترین زندگی و شریک زندگی ... چه فکر می کردید و چه شد ... چقدر تصمیم های اشتباه گرفتید، چه فرصت ها که از دست دادید...
 
13- دنبال همسری بگردید که نیاز به اصلاح داشته باشد
سعی کنید نیمه گم شده تان را از میان آدم های مورددار پیدا کنید، مثلا دائم الخمر، معتاد یا حداقل کفترباز باشد و سعی در درست کردنش داشته باشید، حتی اگر خودش نخواهد. از صمیم قلب باور داشته باشید که او اصلاح پذیر است، حتی اگر همه شواهد خلافش را ثابت کند.
 
14- به زمین و زمان گیر بدهید
همه چیز بو می دهد، حتی سایه خودتان. بدون اینکه کسی نظرتان را بخواهد در مورد همه چیز غرولند کنید. «این را می خوای بپوشی؟» ... «چقدر موقع غذا خوردنسروصدا می کنی؟!» ... اگر مثلا کسی جلویتان تخم مرغ می خورد، به او بگویید که حالتان از تخم مرغ به هم می خورد. حتما موقع اینگونه اظهارنظرها صورتتان را جوری مچاله کنید انگار راسویی کنار دماغتان خرابکاری کرده است.
برای بیچاره بودن لازم نیست همه موارد فوق را مو به مو اجرا کنید. چهار یا پنج مورد کافی است اما یادتان نرود خودتان را برای اینکه همه 14 مورد را عملی نکردید نبخشید. موفق باشید.

چطور بدبخت می شویم؟

3.731
این مطلب مفید بود ؟238
برگرفته از مجله چلچراغ /ن
وبگردی