فرزاد حسنی

مصاحبه با فرزاد حسنی درباره سریال سالهای ابری

تاریخ انتشار : 4 بهمن 1393کد مطلب : 11340زمان مطالعه : 7 دقیقه
فرزاد حسنی پس از مدتی سکوت در گفتگویی درباره بازی اش در سریال سالهای ابری سخن گفت که در ادامه این گفتگو را میخوانید.
فرزاد حسنی بازیگر و ترانه سرا و مجری پر طرفدار تلویزیون به قول خودش مدتها سکوت کرد تا از حواشی فاصله بگیرد و زندگی اش آن ریتمی که باید را بگیرد. 
او که در دنیای ترانه سرایی نیز دستی بر آتش دارد، سینما را با فیلمهای «آمین خواهیم گفت»، «آنچه مردان در مورد زنان نمی دانند»، «عملیات مهدکودک» و ... تجربه کرده است. در ادامه گفتگوی بازیگر سریال سالهای برفی را میخوانید.
   
فرزاد این روزهایت چطوری می گذره، خبری از حال و احوالت بده تا برویم سراغ یک گپ گرم و خواندنی؟
 ـ به لطف الهی سریال تلویزیونی «سالهای ابری» را روی آنتن دارم. خدا را شکر کار گرفته و به لطف ریتم خوبش مخاطبش را پیدا کرده است.
 
و رادیو که پایه ثابت برنامه جمعه های تو هم هستم؟
  ـ وای چه خوب، چه خوشحال کننده. بله من مثل همیشه رادیو را از دست ندادهام و جدا نشدم. چهارشنبه شبها «اینجا شب نیست» که ریشه ادبیاتی دارد و جمعه ها صبح هم که برنامه «موسیقی من» در حوزه موسیقی است، اخبار موسیقی و اهالی موسیقی هر دو در رادیو جوان، دو تا برنامه دیگر هم انشاء الله میخواهیم برای رادیو جوان کار کنیم که در پی آن هستیم.
 
و از تلویزیون چه خبر؟ شنیده ام طرح هایی را البته مثل همیشه پر سر و صدا به تلویزیون ارائه دادی؟
  ـ خود شما خبری را کار کرده بودید از برنامه ای با عنوان «آقازاده ها»، درست گفتین که این طرح از من است، ولی واقعاً یک طرح قدیمی است. فعلاً در تلویزیون قصد تهیه و اجرای چنین برنامه ای نیست. «آقازاده» یک طرح قدیمی است و این اواخر هیچ صحبت یا رایزنی برای روی آنتن بردنش نشده است. برنامه های دیگری را ما رایزنی کرده ایم و صحبتهایی شده، ولی هنوز چیزی قطعی و حتمی نیست. شک نکن اگر قرار باشد کاری انجام بدهم حتماً آن را با دوستان خبرنگار در میان خواهم گذاشت. آن کار یک طرح قدیمی بود که البته هنوز ارائه نشده است. طرح هایی دارم که برای کار کردن آنها عجله ندارم.
 
فرزادحسنی
 
 
شاید بشود گفت مخاطب فرزاد حسنی با بقیه مجریان سیما ـ که حتماً آنها هم در کارشان خبره هستند ـ متفاوت باشد و امروز منتظر است از زبان تو بشنود زمان بازگشت روتین و ماندگارت را؟
  ـ قبول دارم حرف تو را و واقعاً من به این مسئله فکر میکنم. چون مخاطب از من نوعی از برنامه، نوعی از اجرا و نوعی از مطالب را توقع دارد که شاید از دیگران نداشته باشد. به همین جهت و به دلیل بر آوردن نیاز اجتماع در خط مصلحت جامعه، ما نیازمند یک برنامه ریزی دقیق با طراحی جدید هستیم. امیدوارم این طراحی دقیق موشکافانه به سرعت انجام شود تا با همراهی مدیریت جدید سازمان این اتفاق خوب رخ بدهد.
 
میتوان گفت دغدغه های امروز بازیگری تو یک جور بحث اجرا را در برنامه های کاری تو زیر سایه برده و حال و احوالت امروز با بازیگری است که خوب است؟
  ـ برای من اجرا از مرز جدی بودن گذشته و تبدیل به نفس کشیدن شده...
 
و این روزها چگونه نفس میکشی تو؟
  ـ هیچ گاه فاصله ای بین من و اجرا نیفتاده است.
 
با رادیو؟
  ـ من بارها به خود تو و گاهی سر کلاس هایی که به عنوان مهمان (استاد مدعو) دعوت میشوم گفته ام الان بالاترین و متعالیترین رسته از رسته های اجرا را تجربه میکنم، چون در رادیو هستم. در رادیو شما دقیق و فصیح صحبت میکنید، کلامتان باید درست و بجا و بلیغ باشد و واقعاً رادیو جهت اجرا یک آوردگاه است. من رادیو را دارم و همیشه و در سختترین شرایط رادیو را رها نکردم و هیچ وقت هم از رادیو جدا نخواهم شد به لطف خدا، چون همیشه و در همه حال بوده است. من تقریباً میتوانم بگویم ما در تلویزیون میوه هایمان را از درخت رادیو میچینیم. همیشه تلویزیون وامدار بوده است، همیشه در رادیو ستارههایی رشد کردند (البته خود حقیرم را عرض نمیکنم) همیشه در رادیو بزرگان عزیزی آمدهاند و محبوب مخاطب شدهاند و در تلویزیون از آنها رونمایی شده است.
 
پس معتقدی که مخاطب تو امروز میگردد و فرزاد حسنی و سبک و سیاق اجرایش را در رادیو پیدا میکند؟
  ـ بله، من هیچ گاه از اجرای رادیو فاصله نگرفته ام. ما در تلویزیون به طراحی بیشتر و دقیقتری نیازمندیم، چون کار در ذهن مخاطب حکاکی میشود، ما با طراحی درست و خاص حتی میتوانیم سبک اجرا را تغییر دهیم، ما در تلویزیون میتوانیم مطالب مختلفی در قالب های مختلف با شکل و شمایل متفاوت عرضه کنیم. پس کار یک مقدار در تلویزیون به لحاظ طراحی نیازمند دقت بیشتری است. اینکه فاصله افتاده را کتمان نمیکنم همین است، ولی این را هم نباید در مقابل این ظریف گویی پنهان کنم که من از ابتدا به قصد بازیگری وارد این حرفه شدم. تحصیلات من در خدمت استاد فقید حمید سمندریان و در معیت استاد امین تارخ در عرصه بازیگری سینما و تئاتر نشانه همین علاقه است. کار کردن کنار سیروس شاملو (پانتومیم) نشانه علاقه من به هنرهای نمایشی است، تئاتری که روی صحنه بردم یا فیلم سینمایی «آنچه مردان درباره زنان نمیدانند» نشان دهنده علاقه من است. گاهی اوقات که ما فراغتی از اجرا حاصل میکنیم فرصتی دست میدهد تا به بازیگریمان برگردیم. بازیگری برای من آنقدر جدی و مهم و آنقدر علمی و خاص است که همیشه در انتخاب نقش، دست و بالم لرزیده است. وسواس عجیبی هم داشته ام و دارم.
 
فرزاد حسنی در سریال سالهای ابری
 
 
 
پس اجازه بده بپرسم چرا با این وسواس عجیب...
 ـ حاصل این شده؟!
 
تو از من پیشتری در سوال پرسیدن؟
 ـ من میدانم تو چه میخواهی بگویی!؟ جنس سوالت رو میشناسم! مخاطب هم میگوید با این وسواس عجیب من توقع یک چیزی بالاتر از این دارم. میخواهم بگویم از میان کارهای بسیاری که پیشنهاد شده، این کارها شاید از نظر من، سلیقه من و به اعتقاد من بهترین انتخاب ها بوده، شاید اگر کارهای بهتری پیشنهاد میشد، کارهای بهتری انجام میدادم. امّا آنچه که پیشنهاد شده بهترین هایش اینها بوده است. خودت میدانی که من یک ولع دارم برای کار کردن با مهدی کرم پور...
 
تو با مهدی کرم پور هم تئاتر کار کردی هم تله فیلم و هم سریال...
 ـ بله، من همیشه دوست داشتم با مهدی کار کنم چه از زمانی که تئاتر کار میکرد و چه تله فیلم، در کارنامه کاری من سه تله فیلم وجود دارد، تو میدانی معمولاً بازیگرها در هر درجه و هر قدرتی حداقل در این روزگار 20 تله فیلم کار کرده اند. من فقط سه تله فیلم کار کردم. چون با کسانی کار کرده ام که به آنها اعتقاد داشتم. با مهدی صباغ زاده که امکان همراهی من با او در سینما وجود نداشت، در تله فیلم توانستم حسابی مست شوم از حضورش، با مهدی کرم پور که قبولش دارم چه در تئاتر، چه در تله فیلم و چه در سریال و چه در سینما که فقط از من خواسته بود نقشی را که فقط صداست را بگویم که در «پل چوبی» گفتم. همیشه اعتمادم به مهدی میشود بهترین انتخابم.
 
کم کاری تو در سینما و تلویزیون به عنوان بازیگر شاید به این مسئله مرتبط باشد که تو هیچ گاه اعلام آمادگی و قطعی برای بازیگری نداشتی، بی تعارف وزنه مجری بودن تو بر سینمایی بودن تو (بازیگری) میچربد؟
  حرف قشنگی میزنی! درست میگویی!! خیلیها شاید نمیدانند من بازی هم میکنم.
  
 امّا سریال «سال های ابری» و نقش خاص و چند بعدی «پور دل جو»؟
  ـ با توجه به شناختی که مهدی کرم پور، خسرو و آرش از من داشتند مهدی از ابتدا همین نقش را به من پیشنهاد داد و حتی شاید یک جابه جایی هم در این مسیر پیش آمده است. امّا علاقه من به همین نقش بود. مهدی چندین بار قصه را برای من تعریف کرد، خسرو هم همین طور. بعد چندین کاراکتر را در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی مختلف معرفی کردند که آنها را نگاه کنم. نه اینکه گرتهبرداری کنم، همین که متوجه شوم چه بُعد و فرمی را از این نقش میطلبد، کافی است.
 
تو باید برای ایفای نقش پوردلجو ریتم خودت (فرزاد حسنی) را از بازی ات جدا میکردی؟
  ـ دقیقاً، من یک ریتم تندی دارم و اگر آن ریتم را نقش از من میگرفت نابود می شد. مهدی از اولین روز دورخوانی یقه این ریتم مرا گرفت و تا پایان آن را حفظ کرد. اگر حواسش به من نبود یک جا امکان داشت نقش از دستم در برود. حتی در زمان راه رفتن هم اجازه نداد این ریتم از من جدا شود ...
 
فرزاد حسنی و برخورداری
 
 
این مسئله (گرفتن ریتم) حتی در حرکات دست تو هم در این سریال مشهود است؟
 ـ آفرین، زدی توی خال، تو میفهمی این مسئله را. من همین الان که با شما حرف میزنم هم مشغول بال بال زدن هستم. اصلاً به من اجازه حرکات اضافه و پرریتم داده نشد.
 
جدا از ریتم بیرونی مشهود در شخصیت تو که در اجرا هم همراهیات میکند برای این نقش یک جاهایی (به خصوص سکانس های داخلی نازنین) تمپو هم از فرزاد حسنی گرفته شده تا این شخصیت ترسناک، درونی و غیر قابل دسترس از آب درآید؟
  ـ دقیقاً تمپو و کلام، گامهای صدا، نتی که در گلو میدود و ... عجیب و غریب مهدی مرا برای این نقش کنترل کرد. یک روز به او گفتم تو تمام کتف و کول مرا گرفتی؟!
 
می توانم بگویم اوج این نمایش در سکانس پشتبام و صحنه خودکشی نازنین بود.
  ـ واقعاً من آن سکانس را عصبانی وارد پشتبام شدم گفت نه! دوباره برگردیم با عصبانیت پوردلجو وارد شویم! از اول بیا روی پشتبام، دوباره از اول ببین اتفاق را.
 
جالب اینکه او نباید خیلی از خودکشی نازنین هم شاکی نشان می داد ولی ...
  ـ اتفاقاً در تعریف من و کرمپور هم همین بود. پوردلجو میبیند که نازنین در حال خودکشی است. تو آدمی هستی که بدت هم نمیآید او بیفتد! چه جوری است؟ گردن تو نیفتد! الان وقتش نیست این بیفتد! شاید یکی دو روز دیگه بد نباشد که او بمیرد، ولی الان وقت مردن او نیست! مقصر تو نشوی! چرا الان بمیرد!؟ اینقدر هم رازآلود بمیرد!؟ تو اهل این هستی که خودت راز به وجود بیاوری نباید در راز همسرت گیر کنی! شاید پوردلجو اصلاً او را از پشتبام پایین میآورد تا رازش را کشف کند و بعد برود هر کار دلش می خواهد انجام دهد. این توضیحات به من خیلی کمک کرد. واقعاً گریم به من در این سریال خیلی کمک کرد. کم ممنونم  از کیان اولاد وطن، طراحی لباسی که خانم عباسی انجام داد خیلی کمک حال من بود. باور کن اگر این لطف دوستان  نبود امکان نداشت پوردلجو با این  کیفیت اتفاق بیفتد. این حرف را شعاری نمیگویم شما مرا می شناسید، من امروز تاثیر این دوستان را  در کارم میبینم.

مصاحبه با فرزاد حسنی درباره سریال سالهای ابری

1.638
این مطلب مفید بود ؟1226
برگرفته از بانی فیلم - / ک
برچسب : فرزاد حسنی
وبگردی