مجید سوزوکی
کامبیز دیرباز بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان صفحه اینستاگرامش را با انتشار عکس هایی دیده نشده از مجید سوزوکی واقعی به روز کرد.

مجید سوزوکی واقعی را اینجا ببینید

مسعود ده نمکی کارگردان سرشناس کشورمان سال 86 اخراجی ها را جلوی دوربین برد و یکی از پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینما را رقم زد. اخراجی ها فیلمی پرطرفدار بود که فصل دوم و سوم آن هم ساخته شد و هنوز هم بعد از گذشت حدود 10 سال از ساخت از نظر بسیاری از مردم یکی از بهترین فیلم های مسعود ده نمکی است.

کامبیز دیرباز بازیگر نقش مجید سوزوکی در فیلم اخراجی ها بود و این نقش یکی از متفاوت ترین نقش های کارنامه هنری آقای بازیگر است.

انتشار عکس هایی از مجید سوزوکی واقعی

کامبیز دیرباز صفحه اینستاگرامش را با انتشار عکس هایی از مجید خدمت یا همان مجید سوزوکی واقعی به روز کرد.

مجید خدمت

تصویری دیده نشده از مجید سوزوکی واقعی فیلم اخراجی ها

کامبیز دیرباز با انتشار این تصاویر در اینستاگرامش نوشت:عکس هایی دیده نشده از یلِ اتابک داش مجید خدمت یا همون مجیدسوزوکی خودمون که بنده با افتخار نقشش رو بازی کردم، روحش شاد و یادش تا ابد گرامی باد....

کامبیز دیرباز

کامبیز دیرباز مجید سوزوکی در فیلم اخراجی ها

مجید سوزوکی یکی از محبوب ترین شخصیت های فیلم اخراجی ها بود که با بازی کامبیز دیرباز جلوی دوربین رفت و یاد و خاطره زنده یاد مجید خدمت که هفتم تیرماه سال 67 به شهادت رسیده بود را زنده کرد.

مجید سوزوکی واقعی

عکسی دیده نشده از مجید سوزوکی واقعی فیلم اخراجی ها

مجید خدمت

مجید خدمت ،مجید سوزوکی واقعی فیلم اخراجی ها

ماجرای شهادت مجید سوزوکی واقعی در صفحه مسعود ده نمکی

مسعود ده نمکی کارگردان فیلم اخراجی ها بارها مطالبی را در مورد خاطرات شهید مجید خدمت یا همان مجید سوزوکی واقعی و نحوه شهادت وی در وبلاگ شخصی خود منتشر کرده است.
 
مجید خدمت

عکسی از مجید سوزوکی واقعی فیلم اخراجی ها

بخشی از نوشته های ده نمکی در مورد شهادت مجید سوزوکی واقعی:تو مثلا فرماندهی اگه تو بگی شیمیایی زدن بقیه باید بگن بمب اتمی زدن همین طوری که توی جاده خاکی پر پیچ و خم شاخ شمیران به سمت تپه مهدی و دشت منتهی به دریاچه دربندیخان می رفتم تک و توک آدمهایی رو می دیدم که مثل لشکر شکست خورده به سمت عقبه می رفتند.
 
خمپاره های صد و بیست که به سینه کش شاخ شمیران می خورد صدای مهیبی تولید می کرد که از ده تا خمپاره بیشتر بود .این صدا ترس رو تو دل ادم بیشتر می کرد.گاهی هم با مینی کاتیوشا رگباری سینه کش شاخ و تپه مهدی رو گلوله باران می کردند.گاهی صدای خمپاره چه چه پرنده ها رو قطع می کرد و گاهی هم گل های قشنگ صحرایی رو پرپر می کرد.
 
دفعه قبل که تو شاخ پدافند می کردیم عراقی ها با خمپاره شیمیایی می زدن یه بار که بوی سیر و بادام تلخ تو منطقه پیچید بیسیم زدم به گردان که برادر اینجا شیمیایی زدن. از پشت بیسیم بنده خدا گفت برادر مثلا تو فرماندهی اگه تو بگی شیمیایی زدن بقیه باید بگن بمب اتمی زدن یه خورده خوددار باش نیرو ها نترسن !!!!
 
نصف راه رو رفته بودم که صوت خمپاره صد و بیست که تو سینه کش شاخ نزدیکی های بالای سرم خورده بود منو نقش زمین کرد .سرم رو بالا اورم ببینم از بالا شاخ سنگی چیزی توی سرم نیافته دیدم که وا مصیبتا یه تیکه سنگی به بزرگی یه ماشین از شاخ جدا شده و داره میاد سمتم.
 
شروع به دویدن کردن و خودم رو به یه سمت دیگه جاده رسوندم اما اتفاق دیگه ای که افتاد این بود که این سنگ جاده رو بست و آمبولانس ها که در حال رفت و امد بودند پشت تیکه سنگ گیر کردند.مجید با شهادت مصطفی خیلی غیرتی شد و مثل فیلم «قیصر» داد زد که مصی رو کشتن !!!!!
 
نمی تونستم بیشتر از این معطل بمونم شروع کردم به دویدن به سمت تپه مهدی.وقتی رسیدم پای تپه مهدی دیدم عراقی ها گله ای با قایق هایی که خودشون رو به ساحل سمت ما رسونده بودند داشتن به سمت تپه هجوم می آوردند .
 
مصطفی اینقدر آرپی جی زده بود که از گوشاش خون می اومد. وقتی متوجه اومدن من شد لبخندی زد که دندونهاش از پشت سیبیل هایی که از فرط سیگار کشیدن زرد شده بود معلوم شد. مصطفی مردونه تنگه رو نگه داشته بود اما یه لحظه تک تیر انداز دشمن شکارش کرد و تیر قناسه تو دهنش نشست.
 
وقتی مجید و بقیه دیدن مصطفی تیر خورد جا خوردن چون اون اولین شهید دسته اخراجی ها بود. بعدش هم تیربار رو برداشت و رفت رو یال تپه مهدی و شروع کرد به رگبار بستن گله عراقی ها.من هم رفتم بالا و دوربین رو انداختم تو دشت دیدم عراقی ها با اون هیکل های گنده چند تا از بچه های پلنگی پوش جغله رو مثل قربونی بغل کردن دارن با خودشون اسیر می برن.
 
دیدن این صحنه از بالای تپه درحالی که نیروی کافی برای سرازیر شدن تو دشت نداشتیم خیلی ناراحت کننده بود.دو سه تا هلی کوپتر دو ملخه عراقی هم وارد معرکه جنگ شدن و شروع کردن به رگبار بستن بچه ها.تنها راه و وسیله مقابله ما با اون هلی کوپتر ها تیربار و آر پی جی بود. داش مسعود بالاخره من آدم شدم؟یه لحظه که گرد و خاک شلیک های هلی کوپترا خوابید متوجه شدم مجید افتاده.
 
بچه ها مجید رو به پایین تپه منتقل کردن و زخمهاش رو بستن .ماهم حمله هلیکوپتر ها رو که جواب دادیم برای بستن تنگه رفتم کمک بچه هاو سر راه وارد سوله بهداری شدم با دیدن زخم های مجید انگار آب سردی روی سرم ریختن. تیرها به سفید رون مجید خورده بود و به شدت خونریزی داشت.
 
همه به مجید امید می دادن که الان آمبولانس می رسه اما نمی دونستن که جاده بسته است و آمبولانسی نخواهد رسید. رفتم پیشش بادیدن من لبخند تلخی زد و با چشمهاش باهام حرف می زد. انگار داشت می پرسید داش مسعود بالاخره من آدم شدم؟من هم گریه ام گرفته بود اما نمی تونستم جلو بچه ها گریه کنم بغضم رو خوردم و از سنگر بیرون اومدم صدای گریه رفقاش که بلند شد فهمیدم مجید تموم کرد. درست روز هفتم تیر شصت و هفت. عراقی ها داشتن عقب می نشستن نیروهای کمکی هم داشتم می رسیدن .شاخ شمیران تنها خطی بود که تو اون ماهای آخر جنگ نشکست.
بازیگران فیلم اخراجی ها

عکسی از مسعود ده نمکی و بازیگران فیلم اخراجی های یک

مجید سوزوکی ، عکس هایی منتشر نشده از مجید سوزوکی واقعی

4.7188
این مطلب مفید بود ؟17711
منبع : صفحه کامبیز دیرباز / بخش فرهنگ و هنر نمناک/ م.ف
برچسب : اخراجی ها
وبگردی