داستان کوتاه

داستان کوتاه ، پسرک ویلچر نشین

زمان مطالعه : 2 دقیقه

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند.

داستان غم انگیز شیوانا و پیر مرد زحمت کش

در این بخش داستان غم انگیز از دستان پینه بستۀ پیر مرد زحمت کشی که بعد از گذر سالها با تلاش برای تامین معاش زندگی پشتی خمیده و قیافه ای نه چندان دلپسند پیدا کرده است را می خوانید.

زمان مطالعه : 3 دقیقه

داستان کوتاه نیکی کردن

دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.

زمان مطالعه : 2 دقیقه

کوتاه ترین داستان 6 کلمه ای دنیا

کوتاه ترین داستان 6 کلمه ای دنیا نوشته ارنست همینگوی را که برای مسابقه ی داستان کوتاه نوشته است و برنده ی مسابقه نیز شده است بخوانید.

زمان مطالعه : 0 دقیقه

داستان کوتاه و زیبای زنجیر عشق

چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.

زمان مطالعه : 2 دقیقه

داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلی

بلاخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم.

زمان مطالعه : 2 دقیقه

داستان کوتاه خوبی و بدی

داستان کوتاه .وقتی بدی می بینیم باید روی شن ها بنویسیم تا به راحتی با جریان آب شسته شود و وقتی محبتی در حق ما می شود باید روی سنگ سختی حک کنیم تا برای همیشه بماند.

زمان مطالعه : 1 دقیقه

داستان کوتاه مرد کلاه فروش و میمون ها

روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.چون خسته بود تصمیم گرفت زیر سایه ی درختی کمی استراحت کند. کلاه ها را کناری گذاشت و خوابید .

زمان مطالعه : 1 دقیقه

داستان کوتاه ، عشق واقعی

پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

زمان مطالعه : 2 دقیقه
صفحه 3 از 3