غزل شماره 459 دیوان حافظ / زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی اشک حرم نشین نهانخانه مرا زان سوی هفت پرده به بازار میکشی
غزل شماره 458 دیوان حافظ / ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی در مقامی که صدارت به فقیران بخشند چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
غزل شماره 457 دیوان حافظ / هزار جهد بکردم که یار من باشی مرادبخش دل بیقرار من باشی چراغ دیده شب زنده دار من گردی انیس خاطر امیدوار من باشی
غزل شماره 456 دیوان حافظ / نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
غزل شماره 455 دیوان حافظ / عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی ای پسر جام میام ده که به پیری برسی چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند شاهبازان طریقت به مقام مگسی
غزل شماره 454 دیوان حافظ / ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
غزل شماره 453 دیوان حافظ / ای که دایم به خویش مغروری گر تو را عشق نیست معذوری گرد دیوانگان عشق مگرد که به عقل عقیله مشهوری مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری
غزل شماره 452 دیوان حافظ / طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
غزل شماره 451 دیوان حافظ / خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
غزل شماره 450 دیوان حافظ / خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
غزل شماره 450 دیوان حافظ / روزگاریست که ما را نگران میداری مخلصان را نه به وضع دگران میداری گوشه چشم رضایی به منت باز نشد این چنین عزت صاحب نظران میداری
غزل شماره 450 دیوان حافظ / خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
غزل شماره 450 دیوان حافظ / خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
غزل شماره 449 دیوان حافظ / روزگاریست که ما را نگران میداری مخلصان را نه به وضع دگران میداری گوشه چشم رضایی به منت باز نشد این چنین عزت صاحب نظران میداری
غزل شماره 449 دیوان حافظ / روزگاریست که ما را نگران میداری مخلصان را نه به وضع دگران میداری گوشه چشم رضایی به منت باز نشد این چنین عزت صاحب نظران میداری