خواجه شمسُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی که چندین لقب با عنوان های تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسانُالْعُرَفا و ناظِمُالاُولیاء،لِسانُالْغِیْب، نیز را دارا می باشد.
بر اساس آمده ها حافظ شیرازی جوانی و همچنین اوایل نوجوانی خود را در نانوایی به عنوان شاگرد مشغول به کار بوده است.
اطلاعات بیشتر در ادامه :
آموزش سادهترین غزل حافظ برای کودکان ابتدایی با معنی شیرین و واژههای کودکانه؛ شعر کوتاه و زیبا برای آموزش ادبیات فارسی به بچهها.
راز مرگ حافظ شیرازی و ماجرای آخرین روزهای زندگی شاعر بزرگ فارسی را بخوانید؛ از بیماری مرموز تا وصیتنامه و آرامگاه ابدی او را مشاهده میکنید.
غزل شماره 360 دیوان حافظ / گر از این منزل ویران به سوی خانه روم دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
غزل شماره 359 دیوان حافظ / خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
غزل شماره 358 دیوان حافظ / غم زمانه که هیچش کران نمیبینم دواش جز می چون ارغوان نمیبینمبه ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت چرا که مصلحت خود در آن نمیبینم
غزل شماره 357 دیوان حافظ / در خرابات مغان نور خدا میبینم این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
غزل شماره 356 دیوان حافظ / گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم ز جام وصل مینوشم ز باغ عیش گل چینم شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم
غزل شماره 355 دیوان حافظ / حالیا مصلحت وقت در آن میبینم که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
غزل شماره 354 دیوان حافظ / به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
غزل شماره 353 دیوان حافظ / من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
غزل شماره 344 دیوان حافظ / عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم دست شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود دامی به راهی مینهم مرغی به دامی میزنم
غزل شماره 343 دیوان حافظ / چل سال بیش رفت که من لاف میزنم کز چاکران پیر مغان کمترین منم هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم
غزل شماره 342 دیوان حافظ / حجاب چهره جان میشود غبار تنم خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
بهترین و کامل ترین تعبیر و تفسیر برای غزل شماره 122 دیوان حافظ – هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد
بهترین و کامل ترین تعبیر و تفسیر برای غزل شماره 123 دیوان حافظ – مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد