خواجه شمسُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی که چندین لقب با عنوان های تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسانُالْعُرَفا و ناظِمُالاُولیاء،لِسانُالْغِیْب، نیز را دارا می باشد.
بر اساس آمده ها حافظ شیرازی جوانی و همچنین اوایل نوجوانی خود را در نانوایی به عنوان شاگرد مشغول به کار بوده است.
اطلاعات بیشتر در ادامه :
غزل شماره 253 دیوان حافظ / ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
غزل شماره 252 دیوان حافظ / گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر خرم آن روز که با دیده گریان بروم تا زنم آب در میکده یک بار دگر
غزل شماره 251 دیوان حافظ / شب وصل است و طی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر دلا در عاشقی ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بی اجر من از رندی نخواهم کرد توبه و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
غزل شماره 250 دیوان حافظ / روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
غزل شماره 249 دیوان حافظ / ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار نکتهای روح فزا از دهن دوست بگو نامهای خوش خبر از عالم اسرار بیار
غزل شماره 248 دیوان حافظ / ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر قلب بیحاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
غزل شماره 247 دیوان حافظ / صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
غزل شماره 246 دیوان حافظ / عید است و آخر گل و یاران در انتظار ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار دل برگرفته بودم از ایام گل ولی کاری بکرد همت پاکان روزه دار
غزل شماره 245 دیوان حافظ / الا ای طوطی گویای اسرار مبادا خالیت شکر ز منقار سرت سبز و دلت خوش باد جاوید که خوش نقشی نمودی از خط یار سخن سربسته گفتی با حریفان خدا را زین معما پرده بردار
غزل شماره 244 دیوان حافظ / معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید حضور خلوت انس است و دوستان جمعند و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
غزل شماره 243 دیوان حافظ / بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید از یار آشنا سخن آشنا شنید ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن کاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنید
غزل شماره 242 دیوان حافظ / بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
غزل شماره 240 دیوان حافظ / ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهام بار عشق و مفلسی صعب است میباید کشید
غزل شماره 241 دیوان حافظ / معاشران ز حریف شبانه یاد آرید حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق به صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آرید
غزل شماره 239 دیوان حافظ / رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید