شیک ترین اسامی دخترانه امسال که پرطرفدار شدن (با همه حروف)
در این مطلب شیک ترین و کمیاب ترین اسامی دخترانه را برای شما آماده کرده ایم تا از بین این اسامی خاص برای دخترتان نامی زیبا انتخاب کنید.
اسامی دختر پرطرفدار جدید و سلطنتی
انتخاب نام فرزندان مسئولیت بزرگی بر دوش والدین است، نامهای ایرانی اصیل، نام های عربی، نام های کردی و لری و... زیادی وجود دارند که می توانید از بین آنها دست به انتخاب بزنید و تا آخر عمر نیز از انتخاب خود پشیمان نشوید. برای انتخاب نام مناسب برای دخترتان جدیدترین و کم تکرارترین اسم دختر 1403 را در نظر بگیرید و از میان پرطرفدارترین اسامی 1403 یکی را برگزینید. با انتخاب اسم خاص دخترانه با معنی زیبا می توانید مایه افتخار و مباهات کودک در آینده باشید.
اسم دختر پرطرفدار با حرف آ
- آنیدا:لری، مادر عشق و محبت
- آینور :اسم ترکیبی ترکی_عربی به معنی نور ماه، نورانی مثل ماه، روشنایی ماه
- آترین :آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
- آتنا :در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش و صنعت
- آپامه :خوشرنگ و آب؛ اسم ایرانی، دختر اردشیر دوم هخامنشی
- آترا :نام یکی از ماههای پاییز
- آدا :پاداش مینوی، فرشته توانگری
- آدرینا :آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین
- آرشیدا :بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان
- آرمیلا :اسم دختران در ایران باستان (شاهدخت)
- آرمیتا :(اوستایی) پارسا، پاک، فروتن.
- آرتیستون :دختر کورش بزرگ – زن داریوش
- آسا :زیور مایه زیبایی و وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
- آناشید :دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
- آندیا :نام زن اردشیر ساسانی
- آوینا :عشق
زیباترین و باکلاس ترین اسم دختر با حرف ا
- اسپاکو:کردی، شجاع و جنگجو
- ایلماه :یعنی ماه ایل ، ریشه ی اسم لری ، لری بختیاری
- الوا :ستاره
- الیانا :هدیه
- الیسا :دختری مانند گل انار لطیف
- ارنواز :نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید
- ارون :شاد و شادمان
- اریکا :مرتبط با زمین
- اِستاتیرا :همسر داریوش سوم
- اِلِنا :هلن و هلنا
- اِلسا :(ترکی ـ فارسی) مثل ایل، همانند ایل.
- اِلینا :نیکویی و نعمت برای ما
- اورنینا :یونانی ربه النوع فراوانی نعمت
- اورینا :یونانی در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
جدیدترین اسم دختر با حرف ب
- بلکا:ترکی، دانا
- باوین:کردی، جوان و قدرتمند
- باران :قطرههای آب که از آسمان می بارد، رحمت الهی
- بارلی :میوه دار، سودمند، اسم ترکیبی فارسی ترکی
- باستیان :بردبار، شکیبا
- بامین :نام روستایی در نزدیکی هرات
- بانو :خانم
- برشید :بر(میوه) + شید (خورشید)، میوه خورشید
- بمانی :نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند.
- بنیتا :دختر بی همتای من
- بهار :فصل اول سال
- بهرخ :نیک چهره
- برکه:عربی،آبگیر
- بهرو :نیکو چهره
اسم دختر تک و باکلاس با حرف پ
- پالیز:فارسی، باغ و بستان
- پادمیرا :جاویدان، نگهبان مهر، نگهدارنده عشق
- پادینا :گل پونه یا پودینه
- پارامیدا :پارامیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی،
- پارلا :ترکی، درخشنده و نورانی
- پارمیس :نام دختر بردیا و نوه کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی
- پارمین :تکه یا قطعهای از بلور؛ نام زنِ داریوش.
- پاکناز :دارای ناز خوش
- پاکنوش :پاک نوشنده
- پانتهآ :پایدار، نگهبان نیرومند، نام همسر آبرداتاس که در زمان کوروش
- پانیذ :پانید، قند مکرر،
- پَرَنسا :همانند ابریشم و دیبا؛ زیبا و لطیف
- پَرتو :درخشش، تلألؤ، روشنایی؛ اثر، تأثیر
- پَرنیان :پارچه ای ابریشمی دارای نقش و نگار؛ پرده ی نقاشی
- پری سیما :زیبا روی
- پریچهر :فرشته رو، زیبا مثل پری؛ زیبارو
- پریناز :از نام های برگزیده
- پونه :بوته و گلی خوشبو
کم تکرارترین اسم دختر با ت
- تَرلان :کردی، زیبا
- ترمه :نوعی پارچه (قیمتی)
- تابان :دارای نور و روشنی، درخشان، روشن
- تاتیانا :تاتینا، پرنده شکاری
- تاج مهر :دسته گلی به شکل تاج، بسیار زیبا
- تارادیس :مانند ستاره
- تانسو :زلالی چشمه، تمیزی و پاکی و زیبایی
- تبسّم :لبخند، خنده ی بدون صدا
- ترانه :صدایی که حالت موسیقایی داشته باشد.
- تکتم :نام چاه زمزم،نام مادر امام رضا ،بانوی رازدار و راز نگهدار
- تِلما :گندمگون
- تلّی :زلف دار؛ زباندار و سخنور.
- تیارا :چشم آرا، زیبا
- تینا :در عربی (طین) به معنی گِل سرخ
اسم فوق العاده شیک دخترانه با حرف ث
- ثریا :نام ستاره ای در منظومه شمسی
- ثمین :گرانبها، قیمتی، گران
- ثَمینا :گرانبها و ارزشمند
- ثنا :حمد خداوند، شکر، دعا
- ثمره:عربی/ حاصل و میوه
- ثراء:عربی، ثروت، فراوانی پول
- ثاقب:عربی، فروزان و نافذ، رسوخکننده
اسم دختر خاص با ج
- جانان:معشوق، محبوب؛ خوب
- جانمهر :از نام های برگزیده، دوستدار جان
- جُمانه:یک دانه مروارید، یک دانه لؤلؤ؛ نام دختر ابوطالب و خواهر حضرت علی(ع)
- جان بانو :بانویی که چون جان عزیز است.
- جالیز :کشتزار
- جانا :ای جان، ای عزیز
- جیران :آهو (به مجاز) معشوقِ زیبا؛ چشمِ زیبا
- جاندخت :دختری که چون جان عزیز است.
- جلگه :زمین پهناور
- جلوه :زیبایی، جاذبه
- جنان :بهشت؛ باغها
اسم دختر با حرف چ
- چکامه :شعر به ویژه قصیده.
- چیکا :نوعی پرنده (ریشه گیلکی)
- چیلانه :درخت عناب
- چشمه :جایی که آب زیرزمینی به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر میشود.
- چکاوک :پرندهای خوش آواز و کمی بزرگتر از گنجشک که تاج بر سر دارد.
- چنور :گیاهی خوشبو شبیه به شوید
- چوک :چشمه
- چیستا :نام فرشته دانش و معرفت
اسم کمتر شنیده شده دختر با حرف ح
- حانیه :مهربان، دلسوز
- حدیث :عشق، سودا
- حدیثه :نو و تازه
- حره :از اسامی حضرت زهرا، از القاب بانوان اشرافی
- حسِیبا :دارای اصل و نسب، پاک نژاد، پاکزاد و اصیل
- حسنا :نیک، پسندیده
- حِلما :جمع حَلیم، بردباران، صبوران
- حلیا :زیور و آرایش ، آنچه در چشم خوش میدرخشد
- حمیرا :مصغّر حمرا، زن سرخ و سپید، زن سرخ
- حنّانه :بسیار نوحه کننده، ناله کننده
- حنا :گیاهی درختی که گل های سفید و معطر دارد
- حوا :نخستین زنی که خدا آفرید، همسر حضرت آدم(ع)
- حیفا :نام بندری در فلسطین
- حور :زن زیبای بهشتی
- حورا :حور، زن زیبای بهشتی
- حوریه :زن سفید پوست و زیباروی.
- حیات :زندگی، زیست
اسم خاص دختر با حرف خ
- خاتون :لقب زنان اشرافی، لقب همسر خاقان چین
- خاطِره :یادبود، یاد، ذهن، حافظه، خاطر.
- خجسته :شادباش، مبارک
- خدیجه :مولودِ پیش از اتمام ماه ها
- خرامان :دارای حالت خرامیدن، در حال خرامیدن، به آهستگی و با ناز.
- خرمدخت :دختر شاد و با طراوت
- خورشید :هور، هور شید
- خوشه :تعدادی دانه، میوه یا گل که به محور متصل باشند
- خیزران :نوعی نی مغزدار با ساقهای محکم و بلند؛ نام مادر امام محمّد تقی(ع)
- خوردیس:فارسی،مانند خورشید، درخشان
- خداآفرید:فارسی، آفریده خدا
اسم دختر جدید و شیک با حرف د
- دلوین :رباینده دل و عشق
- دنیز :اسم ترکی به معنای دریا
- دادلی :شیرین و نمکین
- دارینا :زرگر، طلاساز، مجازا ارزشمند و گرانبها
- درتا :مانند مروارید، همتای دُر
- درسا :گران قیمت و ارزشمند.
- درفام :مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر
- درناز :زیبا رو و گران بها.
- دریا :بحر
- دُرین :گران بها و قیمتی
- دل آرا :محبوب، معشوق،
- دلارام :موجب آرامش خاطر، محبوب، معشوق، با آسودگی خاطر.
- دلبر :یار و معشوق
- دلکش :دلربا, دلپذیر, دلفریب
- دلناز :موجب فخر و مباهات دل
- دیبا :نوعی پارچه ی ابریشمی معمولًا رنگین.
- دینا :داور، داوری؛ نام خواهر یوسف(ع)
اسم دختر با حرف ذ
- ذَلفا :دختر سفید روی، دختر ابیض زن و معشوقه نجده ابن اسود
- ذاکره:عربی، آن کس که خدا را ستایش میکند.
- ذکیه:عربی،تیزهوش
- ذبیحه:عربی،ذبحشده
- ذریه:نسل، فرزندان
اسم دختر ایرانی باکلاس با حرف ر
- رَستا :رهایی یافته و خلاص شده
- رُزا :روشنک، نورانی
- رُکسانا :روشنک، نام دختر دارا
- روشنک :رکسانا
- روجا :زیباروی و آفتاب چهره
- روژین :منسوب به روز، تابناک و درخشنده
- روژینا :منسوب به روز
- رُونیا :آن که چهرهاش مثل نیاکان است
- رونیکا :روی زیبا، زیباروی
- رویا :خاطرههای شیرین
- ریرا :در گویش مازندرانی به گوش باش ، به هوش باش
- ریواس :گیاهی با شاخههای سپید
- راتا :نام فرشته ای
- راحیل :نام یک فرشته
- راددخت :دختر بخشنده یا خردمند
- رامدخت :دختر آرام
- رامش :شادی، خوشی، لذت، حظ
- رامشین :نام روستایی در نزدیکی سبزوار
- رامک :آرامش دهنده
- رامونا :مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل
- رامینا :دخترِ طربناک
- رایحه :عطر خوش(رایحه الجنت) ،عطر حضرت زهرا
- رایکا :پسندیده و دوست داشتنی
- رخساره :چهره ، صورت، گونه
- رخشان :درخشان
- رسا :بانوی برگزیده و بلند بالا
- رَسپینا :فصل پاییز
اسم دختر زیبا و تک با حرف ز
- زادمهر :برآمده از روشنایی
- زامیر :آواز
- زربین :سرو کوهی
- زرشام :نام دختری از خاندان جمشید پادشاه کیانی
- زرکا :نوعی پرنده
- زرین مهر :خورشید طلایی
- زرین نگار :آراسته شده با زر
- زرین هور :خورشید طلایی
- زکیه :مؤنث زکی، پاک، طاهر، پارسا
- زلیخا :نام همسر عزیز مصر که مفتون زیبایی یوسف (ع) شد.
- زُلفا :منسوب به زلف؛نزدیکی و منزلت و قربَت.
- زُمرد :گوهر، از سنگهای قیمتی
- زوشا :زیبا، نیکو، دلربا،
- زهرا :روشن، درخشان ، نام دختر پیامبر(ص)
- زهره :سیاره زهره ونوس
- زیبا:دلنشین، مطبوع
- زینب :پاکیزگی، نام درختی خوشبو و خوش منظر
اسم دخترانه کمتر شنیده شده با حرف ژ
- ژینا :باهوش
- ژینوس :باهوش، نابغه، ژینا
- ژیوار :نام کوهی در اورامان، زندگی کردن
- ژاسمین :یاسمن
- ژالین :شعله آتش
- ژامک :اسم باستانی به معنای آینه
- ژانیا :از نامهای باستانی
- ژانیتا :نام شهری در یونان در کنار دریاچه ای به همین نام
- ژانین :نام دریاچهای در یونان
- ژاکلین :کنتس هنوت و هلند
- ژاله :شبنم
- ژرفا :عمیق، عمیق ترین یا دورترین نقطه جایی
- ژنیا :ژنیک
- ژوان :زمان، میعاد، ملاقات
- ژیکان :قطره ی باران (به مجاز) زلال و شفاف، زیبا و آرامش بخش
اسم دخترانه جدید با حرف س
- ستاره :بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبارو
- سرمه :(به مجاز) سیاهی، تاریکی
- سُرنا :نوعی ساز بادی
- سروین :شبیه سرو، مانند سرو
- سلاله :نسل، از القاب حضرت زهرا
- سَلین :سیل مانند؛ نام رودخانهای در آذربایجان
- سوسن :نام گلی
- سوفیا :اسمی با ریشه یونانی به معنای خرد
- سوگل :مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب
- سوگند :قسم خوردن
- سونیا :خرد و عقل، دختر نور
- سویل :عشق، محبت، علاقه شدید
- سُها :ستاره ی کم نوری در کنار ستاره ی عناق در صورت فلکی دُب اکبر
- ستایش :ستودن ، تعریف، حمد و سپاس خداوند، شکرگزاری (به درگاه خداوند)؛ تعریف و تمجید
- ستوده :آنکه او را ستودهاند؛ ستایش شده
- ستیا :جهان ، هستی ، دنیا ، روزگار- بانوی نجیب و بلندمرتبه – لقب حضرت معصومه
- ستیلا :نام دختر امام موسی کاظم و لقب حضرت مریم
- سَحرناز :زیبا
- ساتیا :از نامهای باستانی
- ساتین :محبوب و دوست داشتنی
- ساجده :دختر سجده کننده(عبادت کننده خدا)
- سارینا :خالص، پاک، منزه، بانوی بی ریا، دختر پاکدامن
- ساغر :ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود.
- سامره :نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است
- سامه :عهد، پیمان، جای امن و امان، پناه، مأمن
- سامینا :مانند مینا؛ نام گلی
- ساناز :نام گلی؛ کمیاب، نادره
- سانلی :معروف، مشهور
- سانوا :دختر خوش سخن، بانویی که شیرین حرف میزند.
- سانیا :سایه روشنِ جنگل
- سایان :منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی
- سایه :تاریکی نسبی، پناه، حمایت؛ حشمت و بزرگی.
- سپیتا :سفیدترین و پاکترین
- سپینود :در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور
زیباترین اسم دختر با حرف ش
- شهرزاد :نام دختری زیبا در قصه هزار و یک شب
- شِیدا :عاشق، دلداده؛ آشفته و پریشان
- شیددخت :از نام های برگزیده
- شیلا :نام نهری در سیستان و بلوچستان، از نامهای متداول هندی
- شیما :زن زیبای عرب، نام دختر حلیمه سعدیه دایه پیامبر(ص)
- شیوا :رسا، فصیح، بلند و کشیده
- شاپرک :نوعی پروانه بزرگ
- شادان :شاد، مسرور؛ (در حالت قیدی) باحال شاد، شادمانه
- شاددخت :دختر شاد
- شادک :نام مستعار سمک در داستان سمک عیار
- شادگل :آن که چون گل شاداب است.
- شادگون :شاد و خوشحال
- شادلی :شاد روی نرمخو و آرام
- شادلین :نرمی و ملایمت، آرام و خوش چهره
- شادمان :خوش، مسرور
- شادمانه :شادمان، شاد، خوشحال و مسرور، با شادی و خوشحالی
- شادی :وضع و حالت شاد، شاد بودن، خوشحالی، سرور؛ جشن
- شارمینا :خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین (سنسکریت) + الف تانیث (فارسی)
- شارونا :سرزمین پربار و حاصلخیز
- شایا :شایان
- شایسته :با ارزش ، سزاوار
- شایلی :بی همتا
- شایلین :اسمی ترکی به معنی بی همتا
- شاینا :شاهدانه
- شبنم :از اسامی دخترانه قطره ای که شب هنگام روی برگ گل می نشیند
- شراره :از نامهای رایج امروزی
- شرمین :از نام های برگزیده
- شعله :بارقه، جرقه، زبانه، سعیر، شراره، شرر، لهب، لهیب، وراغ
- شکوفا :شکفته شده
اسم دختر با حرف ص خاص
- صدف :از اسامی دخترانه ، نام سه ستاره به شکل مثلث
- صنم :بت زیبا
- صَبا :پیام رسان میان عاشق و معشوق
- صبرا :شکیبایی
- صحرا :بیابان
- صنوبر :نام درختی همیشه سبز
- صوفیا :نوایی در موسیقی
- صونا :خویشتنداری از گناه
- صهبا :شراب انگوری
- صُراحی :شراب زلال
- صالحه :دختر و زن نیکوکار
اسم دختر با حرف ض
- ضرغامه :پهلوان، دلاور
- ضیف :مهمان
- ضحی :سپیده صبح
اسم دختر با حرف ط
- طُلوع :دمیدن و برآمدنِ خورشید
- طناز :دلنشین و فریبنده
- طنان :پرطنین، بلندآوازه، مشهور
- طنین :پژواک ؛ خوش آهنگی
- طَراوت :تر و تازگی، سامان و رونق
- طرفه :شگفت آور، جالب، عجیب
- طهورا :پاکیزه، پاک کننده
- طاهره :طاهر، زن پاک ، لقب فاطمه زهرا (ع) و لقب خدیجه همسر پیامبر (ص)
- طیلا :شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، مویز، یا خرما به دست میآید.
اسم دختر با حرف ظ
- ظریفه:عربی، باظرافت و تناسب
- ظفردخت:عربی و فارسی،دختر پیروز
- ظفیره:عربی، همیشه برنده
- ظلیفه:زن عزیز
- ظریف :خوشگل، زیبا، قشنگ
- ظاهره:عربی، ظهور وپیدایش
- ضابیه:عربی، آهو
- ظامنه:عربی، محافظ
اسم دختر زیبا و خاص با حرف ع
- عسل :مایعی خوراکی که زنبور عسل می سازد
- عطرین :معطر، خوشبو
- عطیه :انعام، بخشش
- عادله :مؤنث عادل، بانوی با انصاف
- عارفه :زن عالم و عارف
- عرفانه :مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت)
اسم دختر با حرف غ زیبا و خاص
- غنچه :گلی که شکفته نشده
- غوغا :صدای بلند، بانگ و فریاد
- غَزل :نوعی شعر، شعر عاشقانه
- غزال :نوعی آهوی ظریف اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه
- غزاله :نوعی آهو
- غزل ناز :شعرعاشقانه زیبا
اسامی دخترانه با حرف ف
- فریبا :فریبنده
- فریسا :پریسا ، زیبا چون پری
- فلورا :فلوریا، در رم باستان، الهه گل ها و بارآوری
- فیروزه :نام سنگی قیمتی به رنگ آبی یا سبز
- فاتیما :فاطیما، نام شهری است در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
- فارهه :دختر زیبا و با نمک
- فرانک :پروانه، از شخصیت های شاهنامه
- فرخ :خجسته، مبارک، فرخنده، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
- فرزانه :گرامی، ارجمند
- فرشته :موجودی آسمانی
- فرنیا :دارنده اصل و نسب
- فاطمه :نام دختر پیامبر(ص)
- فائزه :نائل ، رستگار، از اسامی قرآنی
- فرنیان :پرنیان، ابریشم و حریر، دختری که دارای جسمی بسیار لطیف و زیباست.
- فروزان :نورانی، شعله ور
- فروزش :روشن
- فروغ :روشنایی، تابش
اسم دختر با حرف ق
- قمرسیما :زیبارو
- قمرناز :ماه ناز
- قاصدک :گل قاصدک، گل پیام رسان
- قشنگ :زیبا، خوشگل
- قصیده :نام یکی از قالب های شعر فارسی وعربی
- قطره :مقدار کمی از مایع که از جایی بچکد، چکه
- قمر :ماه؛ جِرم آسمانی که دور سیارهای بچرخد؛ (به مجاز) زن زیباروی
- قمرتاج :تاج ماه
اسم دختر با حرف ک
- کهربا :نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جاذبه دارد.
- کیارا :اندوه و ملالت، میل شدید به خوردن انواع خوردنی جات
- کیانا :برخواسته از نسل کیانیان، طبیعت، اهل هرچیز
- کیجا :دختر
- کیمیا :از اسامی دخترانه به معنی اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون
- کیناز :موجب افتخار پادشاه، دختری که پادشاه نازکش اوست
- کاترینا :کاترین ، به معنی پاک و بی آلایش
- کارولین :نام ناحیه ای در آمریکای شمالی
- کاساندان :نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه
- کاملیا :گلی درشت و زیبا سفید و صورتی رنگ که در بهار ظاهر می شود.
- کبریا :بزرگی وعظمت
- کلارا :چشم مردمک چشم
- کمند :دام، کنایه از گیسو
- کُنیا :دختری که ازدواج نکرده
- کوثر :نام چشمهای در بهشت، نام سوره ای در قرآن کریم
- کتایون :کسایون، اسم یکی از دختران قیصر روم و نیز همسر گشتاسپ پادشاه کیانی و مادر اسفندیار.
- کرانه :ساحل، گوشه، کنار، سو، جهت
- کردیا :دختر کرد
- کرشمه :ناز و غمزه، نام نوایی در موسیقی
- کژال :غزال، دختری با چشمان زیبا
اسم دختر با حرف گ
- گلوریا :با شکوه ، سرفراز
- گندم :دانه خوراکی غنی از نشاسته
- گهرناز :گوهرناز
- گیتا :گیتی
- گیتی :جهان، عالم
- گیسو :موی بلندسر
- گیلدا :طلا
- گردآفرید:فرزند گژدهم
- گل اندام :دارای پیکر ظریف و زیبا همانند گل
- گل آرا :زینت دهنده گل، از شخصیت های شاهنامه
- گل آسا :مانند گل
- گل بهار :گلی که در بهار شکفته میشود، شکوفه گل
- گل پری :زیبا چون گل و پری
- گل تاج :تاجی پر از گل
- گل شید :گلی که چون خورشید می درخشد
- گلاره :مردمک چشم، حبه انگور، چشمان
- گلاله :کاکل مجعد، موی پیچیدهگُلان :منسوب به گل؛ گلها؛ (به مجاز) زیبارو و لطیف
- گلبانو :بانویی زیبا چون گل
- گلبهار :گل فصل بهار
- گلدخت :دخترِ گل، دخترِ دارای صفات گل
- گلدیس :چون گل، مانند گُل؛ (به مجاز) زیبارو و لطیف
- گلرخ :زیبا رو ، دختری که چهره ای زیبا چون گل دارد
- گلسا :گلسان، مانند گل
- گلشن :باغ گل
اسم دختر با حرف ل
- لیندا :قشنگ، زیبا
- لیو :خورشید، آفتاب
- لئا :به سوی خدا، دختری که رو به سوی خدا دارد.
- لادن گل زینتی به رنگ زرد، قرمز، یا نارنجی
- لاریسا :نوعی سکه زینتی
- لاله :گلی به شکل جام و سرخ رنگ
- لعبت :زن زیبا روی و خوش اندام
- لعیا :نام زن حضرت یعقوب
- لمیا :زن سیاه و گندمگون
- لنا :نصیب و بهره
- لاوین :نوازشگر ، آواز خواندن همراه با نوازش
- لبینا :نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
- لورا :نام سازی است، چنگ. نام یکی از صورتهای فلکی شمالی
- لؤلؤ :مروارید
- لیا :دختر بزرگ ‘لابان’ که یعقوبِ پیامبر وی را به همسری قبول کرد – خجسته
- لیالی :شبها
- لیانا :بانوی درخشان و زیباروی، مرکب از لیان به معنای درخشان و الف تأنیث
- لیدا :مهرشید
- لیلا :شب طولانی و بسیار تاریک
- لیلی :شب دراز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
- لینا :آبشار کوچک
- لاون :نام جایی در شاهنامه
- لتکا :باغ، باغچه
اسم زیبا و خاص دختر با حرف م
- مانیا :خانه و سرای امن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
- ماه آفرید :آفریدهی ماه؛ زیبارو
- ماه بانو :زنی که چون ماه میدرخشد
- ماه دیس :همچون ماه
- ماه رخسار :ماه چهر
- ماهوَر :زیبارو
- مایا :منش نیک، بخشنده
- محیا :یکی از صفات خدا ،زنده و پویا
- محیصا :رستگار شده ، پاک و آمرزیده (به فتح میم).
- مرجان :از گیاهان دریایی
- مستانه :سرخوش وشاد
- ملودی :توالی تعدادی از اصوات در موسیقی
- ملیسا :ماهی بین آخر گرما و زمستان
- ملیکا :اسم رومی، مادر امام مهدی
- مه سیما :ماه رو, ماهرخ، زیبا
- مه نگار :معشوقه زیبارو
- مَهدیس :مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو
- مهرآگین :آکنده از محبت
- مِهرسا :مثل خورشید؛ (به مجاز) زیبارو
- مهرگل :آنکه در میان گل ها چون خورشید می درخشد
- مهرناز :نام خواهر کیکاووس ، خورشید ناز
- ماتیسا :ماهتیسا، در گویش مازندران ماه تنها
- ماتینا :نام ساتراپ نشین ولایت تحت امر حاکم با والی در دوران هخامنشی
- مارال :گوزن، آهو
- ماریا :مریم،
- مانِلی :در گویش مازندران بمان برایم، نامی دخترانه در شمال ایران، نام پسری در شعری از نیما یوشیج
- مهرنوش :زیبا ، جاوید و همیشگی
- مَهرو :ماه رو، (به مجاز) زیبا رو
- میترا :خورشید، مظهر دوستی و محبت و روشنایی
اسم دخترونه با حرف ن
- نازلی :ناز دار
- نازمهر :زیبا چون خورشید
- نازنین :دارای ناز، نازک اندام، دوست داشتنی
- نازیلا :با ناز وکرشمه
- نانیسا :نام روستایی در نزدیکی مراغه
- ناوه :نام روستایی در نزدیکی خرم آباد
- ناهید :آناهیتا، پاک بانو
- نایریکا :برگزیده و پسندیده
- نجلا :زنی که دارای چشمان درشت است.
- نرسا :در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان
- نرگس :نام گلی زیبا
- نغمه :آهنگ یا ملودی
- نگار :چهره زیبا
- نگین :جواهر انگشتری
- نوشین :شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
- نیایش :دعای همراه با تضرع و زاری
- نیروانا :آخرین مرحله سلوک در نزد بودا
- نیکا :خوشا، نام رودی در شمال ایران
- نیکتا :خوب، نیکو ریشه
- نیکرخ :نیک رو
- نیکی :خوب بودن، خوبی، نیکوکاری، احسان
- نیلا :نیل به رنگ نیل، نیلی
- نیلوفر :نام گلی
- نیوشا :شنونده، یادگیرنده
- نادیا :زن خوش آواز
- ناربن :درخت انار
اسم مشهور دختر با حرف و
- ویان :دلربا، علاقه، محبت، عشق
- ویانا :فرزانگی، بخردی، دانایی
- ویدا :آشکار و هویدا
- ویرا :ویشکا- ویدا – ویستا
- وینا :رنگارنگ، روشن و آشکار
- ویوگ :عروس
- ویونا :عروس، نام روستایی در نزدیکی کاشان
- ویستا :دانش و فرهنگ، برخوردار
- ویشکا :نام روستایی نزدیک رشت
- ویکتوریا :الهه پیروزی در روم باستان
- واله :عاشق بی قرار
- وانیا :هدیه با شکوه خداوند
- ورقا :کبوتر، نام درختی کوچک و معروف
- ورونیکا :نام تیره ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است.
- وستا :دانش، دختر پاکدامن و با اصل و نسب، کتاب مقدس زردشتیان
- وسمه :ماده رنگی ای که از نوعی گیاه به دست میآید.
- وفا :وفاداری
- ولان :مکانی که گل زرد بسیار داشته باشد.
- وناز :با وقار، متین
- ونوس :سمبل زیبایی و عشق در یونان باستان
- وهان :جمع خوبان، بهان
- وهشتیه :نام شهبانوی خشایار شاه
- وهوگون :خوشبو، معطر، خوشرنگ
بهترین اسامی دخترانه با حرف ه
- هانا :داد خواهی ، امید ،بینایی
- هانیه :شادمان خوش بخت
- هدیه :ارمغان، تحفه
- هرانوش :کنایه از دختر زیبا روی
- هفیان :آرام گرفتن
- هگبه :ره آورد، هدیه سفر، خورجین
- هلن :روشنایی، نور
- هلناز :زیبا و خوش بو
- هلیا :خورشید
- همتا :همانند
- هنا :شادمانی و خوش بختی
- هنار :انار
- هنگامه :فوق العاده، شگفت انگیز، عالی، فتنه، آشوب
- هنیا :به فتح ه، گوارا باد، نوش باد
- هوتوس :آتوسا، همسر داریوش و مادر خشایارشا
- هورام :پیرو خوبی، انسان شاد و خنده رو، هنگام طلوع آفتاب، مرتفع
- هوناز :جذاب و دلپسند
- هونیا :دارای نیای خوب
- هیلا :پرنده ای کوچکتر از باز
- هیمو :پاک دامن
- هینا :ماهر
اسم فارسی و عربی دختر با حرف ی
- یانا :نیکی رسان ، نیکویی بخش
- یوتاب :نام خواهر آریوبرزن پادشاه آذربادگان
- یوکابد :جلال خداوند، خداوند مجد و بزرگی است، نام مادر موسی (ع)
- یرحا :نام مادر حضرت موسی (ع)
- یسری :راحتی، آسانی، گشایش، دختر خوش قدم (یسرا)
- یَسنا :پرستش، از بخشهای اوستا
- یکتا :یگانه، بینظیر، تنها
- یگانه :بی همتا، بی نظیر، تنها و منحصر به فرد
- یلدا :بلندترین شب سال
- یلدوز :اولدوز، ستاره
- یاس :بسیار خوشبو، گل منسوب به حضرت زهرا (س)
- یاسمینا :یاس و مینا گلی به رنگهای سفید، زرد و کبود
- یامین :لقب راحیل ، همسر حضرت یعقوب (مادر بنیامین و یوسف)