
خلیج فارس در برابر انگلیس و روسیه: کدام تمدن ریشههای عمیقتری دارد؟
در روزهای اخیر، موضوع تغییر نام خلیج فارس به یکی از مسائل حساس و بحثبرانگیز در سطح منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است؛ مسئلهای که تنها به یک اختلاف جغرافیایی محدود نمیشود، بلکه ابعاد تاریخی، فرهنگی و هویتی گستردهتری را در بر میگیرد.
در روزهای اخیر، موضوع تغییر نام خلیج فارس به یکی از مسائل حساس و بحثبرانگیز در سطح منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است؛ مسئلهای که تنها به یک اختلاف جغرافیایی محدود نمیشود، بلکه ابعاد تاریخی، فرهنگی و هویتی گستردهتری را در بر میگیرد. در این میان، کشورهای قدرتمندی چون انگلیس و روسیه نیز با رویکردهای متفاوت، گاه آشکار و گاه پنهان، در این موضوع دخالتهایی داشتهاند؛ گویی رقابتی جدید میان تمدنهای کهن و قدرتهای استعمارگر در حال شکلگیری است.
این نوشتار با نگاهی تحلیلی به ریشههای تاریخی و تمدنی ایران در حاشیه خلیج فارس، در برابر مداخلات قدرتهای خارجی، به این پرسش بنیادین میپردازد.
ریشههای تمدنی خلیج فارس:از تمدنهای ایلامی تا جهان مدرن
تمدن ایلام، که بخشی از آن در حاشیه خلیج فارس شکل گرفت، یکی از نخستین حکومتهای سازمانیافته در تاریخ بشر است. پس از آن، تمدنهای دیگری همچون پارسها، مادها، هخامنشیان و ساسانیان نیز از این منطقه برخاستند و به تدریج شکلی جهانی به خود گرفتند.
انگلیس:تمدنی جوان با نهادسازی عمیق
انگلیس، با وجود اینکه پیشینه تاریخیاش نسبت به منطقه خلیج فارس جوانتر است، اما به مدد نهادسازی قوی، دیوانسالاری منسجم و استعمار گسترده، توانسته نقش تأثیرگذاری در تاریخ معاصر جهان ایفا کند. شکلگیری امپراتوری بریتانیا از قرن 16 به بعد و توسعه مستعمرات در قارههای مختلف، از جمله آسیا و آفریقا، باعث شد تا فرهنگ و زبان انگلیسی در جهان گسترش یابد.
روسیه:آمیزهای از شرق و غرب
روسیه، به عنوان یک تمدن اوراسیایی، همیشه در مرز میان سنتهای آسیایی و نهادهای اروپایی قرار گرفته است. با تاریخ سیاسیای که به قرون وسطی و دوران روس کیف بازمیگردد، این کشور در قرون بعد تحت سلطه مغولان، تزارها و در نهایت کمونیسم شوروی، مسیر پرچالشی را طی کرده است. در قرن 19، روسیه به یکی از قدرتهای اصلی اروپا تبدیل شد و از نظر علمی، ادبی و نظامی دستاوردهای بزرگی رقم زد.
نویسندگانی چون داستایفسکی و تولستوی، فلاسفهای چون بردیایف و دانشمندانی چون مندلیف از مصادیق عینی قدرت فکری این کشور هستند. هرچند که تجربههای سیاسی این کشور، گاه با دیکتاتوری و سرکوب همراه بوده، اما ظرفیت تمدنی روسیه در حفظ زبان، دین ارتدوکس، هنر آیکوننگاری و معماری خاص کلیساهای آن برای انتخاب مهاجرت به روسیه غیرقابل انکار است.
مقایسه ساختار تمدنی:عمق در برابر گستره
تمدن خلیج فارس را میتوان از نظر عمق تاریخی و فرهنگی در سطحی بالاتر از انگلیس و روسیه دانست. اگرچه ساختارهای سیاسی و اقتصادی کنونی کشورهای حاشیه خلیج فارس، بهویژه ایران، شاید تحتتأثیر چالشهای مختلف دچار ضعفهایی شده باشند، اما سابقه هزارانساله این منطقه در خلق فرهنگ، دین، هنر و دانش همچنان پابرجاست. از سوی دیگر، انگلیس و روسیه بهواسطه گسترش استعمار یا تسخیر سرزمینهای دیگر، توانستهاند گسترهای از فرهنگ خود را صادر کنند، اما آیا این گستره میتواند جای عمق تمدنی را بگیرد؟
نقش زبان و ادبیات در تمدنسازی
یکی از ابزارهای مهم در تمدنسازی، زبان و ادبیات است. زبان فارسی، با پیشینهای بیش از 2500 سال، نهتنها در ایران، بلکه در بسیاری از سرزمینهای همجوار تأثیرگذار بوده است. اشعار حافظ، فردوسی، سعدی و مولانا، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و در دل ملتهایی از هند تا بالکان جای گرفتهاند. در مقابل، زبان انگلیسی، هرچند امروزه زبان علم و فناوری است، اما پیشینهی ادبیات آن به حدود 700 تا 800 سال پیش بازمیگردد.
تمدن در معماری و شهرسازی
در منطقه خلیج فارس، معماری سنتی بر پایه اقلیم و دانش بومی بنا شده است. بادگیرها در جنوب ایران، کاروانسراها در دل کویر، مساجد تاریخی با کاشیکاریهای بینظیر و شهرهایی چون شیراز، یزد و اصفهان، نمونههایی از درک عمیق این تمدن از زیباییشناسی و عملکرد هستند.
تاثیر اقتصادی و سیاسی در توسعه تمدن
خلیج فارس بهعنوان منبع انرژی، همواره نقش کلیدی در اقتصاد جهانی داشته است. کنترل منابع نفت و گاز این منطقه، بسیاری از معادلات بینالمللی را شکل داده است. اگرچه انگلیس و روسیه نیز قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی به شمار میروند، اما وابستگی جهانی به منابع خلیج فارس، جایگاه استراتژیک آن را بیهمتا کرده است.
در عین حال، باید توجه داشت که این جایگاه اقتصادی، گاه سبب رقابتهای فرامنطقهای و تحمیل فشارهای خارجی شده است. بهویژه در دوران استعمار، حضور انگلیسیها در جنوب ایران و خلیج فارس، برای کنترل منابع انرژی و خطوط دریایی بود. همین موضوع یکی از بسترهای مهاجرت به انگلیس در قرون اخیر شد، نه بهدلیل جذابیت ذاتی، بلکه بهواسطه دخالتهای استعماری و تبعات آن در منطقه.
هویت ملی و خودآگاهی تاریخی
یکی از ارکان تمدن، آگاهی جمعی نسبت به پیشینه خود است. در خلیج فارس، این آگاهی هم در سطح ملی (ایران) و هم در سطح منطقهای وجود دارد. مردم این نواحی، حتی با وجود تلاشهایی برای تحریف نام خلیج فارس، پیوند عاطفی و تاریخی خود با این منطقه را حفظ کردهاند.
در مقابل، کشورهای چون روسیه پس از فروپاشی شوروی با بحران هویت روبرو شدند. همچنین، در انگلیس پس از خروج از اتحادیه اروپا (Brexit)، بحثهای گستردهای درباره بازتعریف نقش این کشور در جهان آغاز شده است. این مسائل گواهی است بر اینکه هویت ملی در برخی کشورها، نه بر اساس ریشههای تاریخی بلکه براساس الزامات سیاسی معاصر تعریف میشود.
جمعبندی
تمدنها با عمق تاریخی، نهادهای فرهنگی، پیوستگی اجتماعی، ظرفیت بازآفرینی در برابر چالشها و پیوندهای عاطفی با گذشته سنجیده میشوند. در این میان، خلیج فارس با سابقهای کهن، سهم بزرگی در تمدن جهانی دارد که نباید در میان هیاهوی جهانیسازی و تبلیغات غربمحور، نادیده گرفته شود.