15 ضرب المثل کوتاه ایرانی برای کودکان با معنی و داستان جذاب
با ۱۵ ضربالمثل کوتاه ایرانی برای کودکان آشنا شوید؛ همراه با معنی و داستان جذاب هرکدام! آموزش ارزشها و هوش زبانی با داستانهای کودکانه.
ضرب المثل برای کودکان
زبان ما پر از جملههای جادویی کوتاه است که به آنها ضربالمثل میگوییم، این جملهها مثل گنجینههایی هستند که پندهای مهمی را در خود نگه داشتهاند. بعضی ضربالمثلها به ما یاد میدهند که چقدر تلاش مهم است ، برخی دیگر به ما میگویند چگونه با مهربانی رفتار کنیم و گروهی هم به ما هشدار میدهند که از اشتباه کردن دوری کنیم. در این بخش از نمناک شما را با چند ضرب المثل کوتاه و کودکانه و داستانشان آشنا کرده ایم.
تعریف ضرب المثل برای کودکان
ضربالمثل جملاتی کوتاه و قدیمی هستند که داستانی پندآموز را در دل خود جای داده اند البته بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند. مثل ها که اغلب ریشه در داستانهای فراموششده دارند، به ما کمک میکنند پیامها را سریعتر و زیباتر منتقل کنیم.
ضربالمثل ها در همه زبانها یافت میشوند و هر چه تمدن یک قوم کهنتر باشد، امثال بیشتری برای پند دادن خواهد داشت.
ضرب المثل برای کودکان "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها"
این ضربالمثل یعنی شایعه و حرف مردم معمولاً بیاساس نیست و یک علت یا واقعیتی (هرچند کوچک) در پشت آن وجود دارد.
اگر دیدی خیلی از افراد که رفتار درست دارند، در مورد یک موضوعی حرف میزنند، حتماً یک دلیل کوچک در پشت آن شایعه وجود دارد که باعث شده مردم آن حرف را بزنند.
داستان ضرب المثل کوتاه معروف "خودش می برد، خودش می دوزد"
این ضرب المثل به کاری گفته میشود که فردی بدون توجه به نظر و خواسته دیگران، تمام مراحل تصمیمگیری و اجرا را بر اساس میل خود انجام دهد و انتظار داشته باشد که نتیجه نهایی مورد پذیرش قرار گیرد، در حالی که احتمالاً مطابق میل طرف مقابل نخواهد بود.
ریشه این ضربالمثل به شغل خیاطی و فرآیند دوخت لباس بازمیگردد.جایی که اگر خیاط پارچه را بر اساس سلیقه خودش (و نه مشتری) برش دهد و بدوزد، لباس نهایی به نفع او تمام شده اما مورد پسند صاحب لباس نخواهد بود.
ضرب المثل کودکانه با داستان کوتاه" آش نخورده و دهان سوخته"
روزی پارچهفروش شهر بیمار شد و نتوانست به مغازه برود. شاگرد مؤدب و خجالتی او، حجره را آماده کرد و منتظر ماند، اما چون تاجر نیامد، برای تهیهی دارو به دکتر مراجعه کرد و هنگام ظهر بازگشت.
همسر پارچهفروش که کدبانویی ماهر بود و آشهایش زبانزد خاص و عام بود، اصرار کرد که شاگرد برای ناهار بماند. هنگام صرف غذا، تاجر برای شستن دستها به حیاط رفت و همسرش برای آوردن قاشقها به آشپزخانه. شاگرد خجالتی که نمیخواست ناهار بخورد، برای فرار از اصرار، دست بر دهان گرفت و وانمود کرد دندانش درد میکند.
زمانی که تاجر بازگشت، با دیدن شاگرد که دست بر دهان داشت، فوراً او را متهم کرد:«دهانت را سوزاندی؟ چرا در خوردن آش اینقدر عجله کردی و صبر نکردی تا سرد شود؟»
همسر تاجر که تازه با قاشقها بازگشته بود، با تعجب گفت:«آش نخورده و دهان سوخته؟ من تازه قاشقها را آوردهام!»در این لحظه، تاجر متوجه اشتباه خود شد.
این ضربالمثل دقیقاً برای موقعیتی به کار میرود که فردی بدون هیچ دلیلی یا بدون انجام عملی، مورد اتهام و سرزنش قرار میگیرد (مانند شاگردی که اصلاً آش نخورده بود اما متهم به سوختن دهان شد).

ضرب المثل با داستان واقعی کوتاه" چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی"
این ضربالمثل زمانی به کار میرود که شخصی قصد آسیب رساندن به دیگری را دارد، اما نقشهاش به خودش بازمیگردد.
دشمنی کینهتوز در زمان پیامبر اسلام (ص)، برای آسیب زدن به ایشان در خانهاش چاهی پر از خنجر حفر کرد. پیامبر (ص) با یاران دعوت او را پذیرفتند و بر روی تشکی که روی چاه بود نشستند، اما به لطف الهی در چاه فرو نرفتند.
وقتی نقشهی اول شکست خورد، مرد زهر مهلکی در غذا ریخت؛ اما پیامبر (ص) با خواندن دعا، اجازه داد همه غذا بخورند و آسیبی نرسید. در نهایت، زن و شوهر برای بدرقه بیرون رفتند و فرزندانشان که منتظر خوردن باقیمانده غذا بودند، آن غذای سمی را خوردند و بدین ترتیب، نقشهی شرارت به خود توطئهگر و خانوادهاش بازگشت.
ضرب المثل کودکانه با معنی کلاس سوم " آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شه یابی نمک"
در سرزمینی، حاکمی فرزندش را بیمار دید و دستور داد دو آشپز ماهر بهترین آش ممکن را برای درمان او بپزند.
دو آشپز کار را شروع کردند، اما از ابتدا به جای همکاری، پیوسته با یکدیگر بگو مگو داشتند، در کار هم دخالت میکردند و به توصیههای یکدیگر اعتنایی نمیکردند.
وقتی آش آماده شد و برای ولیعهد برده شد، طعم آن به قدری بد بود که شاهزاده از خوردن آن امتناع کرد. حاکم از این بیدقتی به شدت عصبانی شد، اما حکیم دانا (طبیب شاهزاده) با لبخندی گفت:
«آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک.»
این ضربالمثل زمانی به کار میرود که برای انجام یک کار واحد، دو نفر مسئولیت مشترک داشته باشند اما به دلیل عدم هماهنگی، سلیقههای متضاد و دخالتهای بیمورد، نتیجهی نهایی خراب شود و کار به سرانجام مطلوب نرسد.
ضرب المثل کوتاه" دلش طاقچه ندارد"
این ضربالمثل برای کسی به کار میرود که نمیتواند حرف یا رازی را در دل خود نگه دارد و هرچه به ذهنش میرسد، بلافاصله آن را بر زبان میآورد.طاقچه در معماری قدیمی خانهها، مانند قفسههای امروزی، محلی برای قرار دادن اشیای زینتی یا کاربردی (مانند قرآن یا آینه) بود. نداشتن طاقچه به معنای نداشتن جایگاه یا ظرفیتی برای «نگهداری» است.
ضرب المثل برای کودکان با معنی" دوستی خاله خرسه"
در روستایی دورافتاده، پیرمردی ثروتمند و در عین حال بسیار تنها زندگی میکرد. او که از دوران کودکی یتیم بود، در جوانی نیز چون ثروتش زیاد شد، از دوستی با مردم دوری کرد زیرا میدانست جز برای مالش به او نزدیک نمیشوند.
روزی از سر تنهایی به کوه رفت و خرسی تنها را دید که از ترک شدن توسط فرزندانش غمگین بود. پیرمرد و خرس، هر دو از تنهایی در رنج بودند و با هم پیمان دوستی بستند.
خرس به دلیل محبتهای پیرمرد، بسیار به او وفادار بود. روزی که پیرمرد خوابیده بود، چند مگس سمج دور صورت او پرواز میکردند. خرس که از آزار مگسها به دوستش خشمگین شده بود، تصمیم گرفت با محبت افراطیاش به پیرمرد کمک کند. او یک سنگ بزرگ برداشت و آن را محکم به سمت مگسهایی که روی صورت پیرمرد نشسته بودند، پرتاب کرد. متأسفانه، سنگ به جای مگسها، به سر پیرمرد اصابت کرد و دوستی وفادار، با عمل نادانانهاش باعث مرگ دوست عزیز خود شد.
این ضربالمثل برای توصیف دوستیهای نادان و پرخطر به کار میرود؛ یعنی دوستی که از روی محبت و وفاداری بیش از حد، ناشیانه عمل میکند و در نهایت به جای کمک، موجب زیان و آسیب جدی به دوستش میشود.

معنی ضرب المثل " آفتاب عمرش لب بومه"
این اصطلاح دربارهی انسانی به کار میرود که عمرش رو به پایان و مرگش نزدیک است.آفتاب هنگام غروب به افق (بوم) نزدیک میشود؛ غروب استعارهای از پایان زندگی انسان است.
مفهوم ضرب المثل کوتاه " تابستون پدر یتیمونه"
در سرما، فقر و یتیمی فشار بیشتری میآورد، زیرا نیاز به لباس گرم و سرپناه مناسب حیاتی است. در تابستان، این نیازها کمتر میشود و یتیمان/فقرا فشار کمتری را متحمل میشوند. این ضربالمثل اشاره دارد به اینکه در فصل تابستان، سختی و عذاب افراد فقیر (به ویژه یتیمان) به مراتب کمتر از فصل زمستان است.
معنی کوتاه ضرب المثل" چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی"
این اصطلاح برای بیان بیارزشی و پوچ بودن چیزی به کار میرود که ظاهراً دارای یک جزء کوچک (چشم نخودچی) است، اما فاقد هرگونه مزیت یا ارزش اصلی (ابرو) است و در کل هیچ چیز نیست.
ریشه و مفهوم " خاکش دامن گیره"
این اصطلاح برای توصیف مکانی (به طور ویژه شهرها) به کار میرود که هر کس به آنجا قدم بگذارد، دیگر نتواند آنجا را ترک کند و به نوعی دلباخته و اسیر آنجا میشود. این مفهوم هم برای فردی که از وطن دور مانده و در حسرت بازگشت است، و هم برای کسی که فردی عزیز در آنجا ساکن شده و بازگشتی ندارد، به کار میرود.
مفهوم کوتاه ضرب المثل "طوطی وار"
این مثل برای کسانی به کار میرود که مطلبی را بدون هیچگونه درک، تأمل، تفکر عمیق یا فهم معنایی، صرفاً حفظ کرده و تکرار میکنند.طوطی کلمات را صرفاً تکرار میکند و به معنای واقعی آنها آگاه نیست؛ یادگیری طوطیوار یعنی حفظ کردن طوطیگونهی مطالب.
مفهوم کوتاه ضرب المثل"دیدن گرگ مبارک است، ندیدنش مبارک تر"
در فرهنگ ایرانی، دیدن گرگ گاهی نشانهی رزق و روزی فراوان دانسته میشد زیرا گرگ معمولاً در مناطقی با شکار زیاد و چراگاههای خوب یافت میشود. با این حال، خطرات جانی دیدن گرگ بیشتر از منفعت آن است؛ بنابراین، نبود خطر (ندیدن گرگ) مبارکتر است.
این ضربالمثل زمانی استفاده میشود که یک هدف یا تصمیم، با وجود داشتن منفعت و سود احتمالی، ریسک بسیار بالایی دارد و با توجه به خطرات جدی همراه، ترک آن بهتر از پیگیری است.
معنی ضرب المثل پشه لگدش زده
پشه حشرهای بسیار کوچک و ناچیز است. تصور لگد زدن این حشره و رنجیدن فرد از آن، اغراق در حساسیت فرد را نشان میدهد.
این ضربالمثل برای توصیف فردی به کار میرود که بیش از حد نازکنارنجی، حساس و زودرنج است و کوچکترین اتفاق ناچیز او را آزار میدهد.
ضرب المثل آخرین تیر ترکش چه معنی دارد؟
این ضربالمثل زمانی به کار میرود که تنها یک فرصت یا آخرین راه حل برای تغییر یک وضعیت بحرانی باقی مانده است و فرد باید با نهایت دقت و اهمیت، از آن استفاده کند.تیردان (ترکش) وسیلهای برای نگهداری تیرهای جنگی است. وقتی تیراندازی تمام تیرهای خود را شلیک کرده و تنها یک تیر باقی مانده باشد، باید آن را با دقت بسیار بیشتری برای دفاع نهایی شلیک کند.