حکایت خواندنی از تاریخ بیهقی. بونصر گفت ای سبحان اللّه زری که سلطان محمود به غز و از بتخانه ها بشمشیر بیاورده باشد و بتان شکسته و پاره کرده و آن را امیر المۆمنین می روا دارد ستدن آن.
اشعاری زیبا و خواندنی از قیصر امین پور.
در سایه ی این سقف ترک خورده نشستیم
بی حوصله و خسته و افسرده نشستیم
اشعاری بسیار زیبا از مرحوم حسین پناهی.
حکایت مرد نابینا با مرد فضول نادان. روزی روزگاری مرد نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت.
اشعاری بسیار زیبا از عبید زاکانی. ز سوز عشق من جانت بسوزد همه پیدا و پنهانت بسوزد ز آه سرد و سوز دل حذر کن
که اینت بفسرد وانت بسوزد
شعر "خانه دوست کجاست" یکی از شعرهای بی نظیر و برجسته ایرانی می باشد، در ادامه با شاعر و شناسنامه شعر "خانه دوست کجاست" به خوبی آشنا خواهید شد.
اشعاری ناب از دو بیتی های بابا طاهر.
دلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی بافتم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت
اشعاری برگزیده و زیبا از پروین اعتصامی. غنچه ای گفت به پژمرده گلی – که ز ایام، دلت زود آزرد – آب، افزون و بزرگست فضا – ز چه رو، کاستی و گشتی خرد
شعر نوروز در زمستان از احمد شاملو. دستان اشتیاق از دریچه ها دراز خواهد شد – لبان فراموشی به خنده باز خواهدشد
داستان کوتاه .وقتی بدی می بینیم باید روی شن ها بنویسیم تا به راحتی با جریان آب شسته شود و وقتی محبتی در حق ما می شود باید روی سنگ سختی حک کنیم تا برای همیشه بماند.
این سه پله را که من بالاتر نشسته ام به آن اندازه ای است که من می دانم و شما نمی دانید و به اندازه معلوماتم بالا رفته ام. اگر به اندازه مجهولاتم می خواستم بالا روم، لازم بود منبری درست می شد که تا فلک الافلاک بالا می رفت.
در دوران گذشته دو برادر یکی به نام «ضیاء» و دیگری به نام «تاج» در شهر بلخ زندگی می کردند. ضیاء مردی بلندبالا، بذله گو، نکته سنج و خوش اخلاق بود.
روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.چون خسته بود تصمیم گرفت زیر سایه ی درختی کمی استراحت کند. کلاه ها را کناری گذاشت و خوابید .
پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
بیوگرافی قیصر امین پور شاعر بزرگ قرن معاصر به همراه آثار و تاریخ تولد و فوت ایشان.