غزل شماره 461 دیوان حافظ : کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
غزل شماره 461 دیوان حافظ / کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی بسا که گفتهام از شوق با دو دیده خود ایا منازل سلمی فاین سلماک
تعبیر و تفسیر فال حافظ نمناک غزل شماره 461 دیوان حافظ :کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
در ادامه، متن کامل «غزل شماره 461 دیوان حافظ» را میخوانیم و بعد با معنی، پیام و تفسیر زیبای آن همراه میشویم.
متن شعر و غزل شماره 461 دیوان حافظ در فال حافظ شما
کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی
بسا که گفتهام از شوق با دو دیده خود
ایا منازل سلمی فاین سلماک
عجیب واقعهای و غریب حادثهای
انا اصطبرت قتیلا و قاتلی شاکی
ز خاک پای تو داد آب روی لاله و گل
چو کلک صنع رقم زد به آبی و خاکی
صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز
و هات شمسه کرم مطیب زاکی
دع التکاسل تغنم فقد جری مثل
که زاد راهروان چستی است و چالاکی
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند
که همچو صنع خدایی ورای ادراکی
معنی و تفسیر غزل شماره 461 دیوان حافظ در فال حافظ شما
بدخواهان به شما تهمت زدهاند و علیه شما نقشه کشیدهاند، اما نگران نباشید؛ حقیقت آشکار میشود و بهزودی با رخدادی غیرمنتظره اوضاع دگرگون خواهد شد.
هوشیار و آگاه باشید تا بتوانید به اهداف خود دست یابید. بهزودی با فردی روبهرو میشوید که حال و هوای شما را دگرگون کرده و تمام غمها را از دلتان دور خواهد کرد.