متن ادبی و شعر وفات پیامبر(ص)؛ دوبیتی، کوتاه و بلند
مجموعه زیباترین اشعار کوتاه و بلند وفات پیامبر
28 صفر سال هاست که در تقویم رسمی کشورمان جایگاه ویژه ای دارد و یادآور رحلت پاک ترین بنده خدا و آخرین فرستاده او حضرت محمد مصطفی (ص) است. ضمن عرض تسلیت به مناسبت سالروز رحلت پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد (ص)، در ادامه این بخش از نمناک اشعاری زیبا را آورده ایم.
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
شعر بوی غم می آید
بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول
آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب
لحظه ها لبریز از دل وا پسی
فاطمه گریان ز داغ بی کسی
می چکد بر گونه ها با صد محن
دانه دانه اشک از چشم حسن
اینک، غم گرفته عالمین
بغض کرده گوشه ی خانه حسین
در میان حجره ای غرق ملال
آیه های اشک می خواند بلال
لحظه های اخر پیغمبر است
روح هستی در میان بستر است
با دلی محضون به حال احتضار
چشم های خسته ی او اشک بار
اشک او از بی کسی حیدر است
قصه نامردی و میخ در است
گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا
اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه
گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر
گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من
بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی
بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است
اشک او تصویری از حق نمک
در میان کوچه ها غصب فدک
آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند
قطره قطره اشک او دارد سخن
از دل و لب های پر خون حسن
در نگاه آخرش راز مگوست
حرف ها از بوسه زیر گلوست
سید محسن احمدزاده
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که سر بسپارد ملک، کم است
شهر مدینه، آینه دار پیمبری است
کز خیل انبیا به فضیلت مقدم است
شهر مدینه، مهبط وحی و نبوت است
چشم و چراغ عالم و مسجود آدم است
شهر مدینه، منظره هایی که دیده است
بعد از هزار سال حدیث مجسم است
شهر مدینه، سنگ صبور است در حجاز
هم ترجمان زمرمه، هم روح زمزم است
شهر مدینه، شاهد راز شب علی است
با چاه های کوفه،هم آواز و همدم است
شهر مدینه سوخنه از داغ مجتبی
برگ و برش ملال و گلش حسرت و غم است
شهر مدینه، انس گرفته است با حسین
بعد از حسین آینه گردان ماتم است
شهر مدینه، گریه سجاد را که دید
چشم انتظار ریزش باران نم نم است
شهر مدینه، شاهد برگشت زینب است
گویا هنوز برلب او، خیر مقدم است
شهر مدینه، هدیه فرستد به قدسیان
از تربت بقیع، که اکسیر اعظم است
شهر مدینه، رنگ شفق یافت از ملال
گیسوی نخل هاش پریشان و در هم است
شهر مدینه، شاهد غم های فاطمه است
این خاک پاک جای قدم های فاطمه است
محمدجوادغفورزاده(شفق)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
ای محمد (ص) ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها، رفتارها
در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها
بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم
قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها
طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است
استوار مکتب ایثار تو عمارها
تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک
دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها
پای بوسی تو عزت داده ما را اینچنین
گل نباشد کس نمی آید سراغ خارها
کی رود از خاطرتم یادت که در روز ازل
کنده اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها
داغ تو در سینه ی ما هست چون خاک تواییم
لاله کی روییده در آغوش شوره زارها
گل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند
شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارها
وقت رزمت آنچنانی که میان کارزار
رو به تو آرند وقت خستگی کرارها
ای که با خون دلت پرورده ایی اسلام را
چشم واکن که نهالت داده اکنون بارها
سنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید
کس ندیده از رسولی اینچنین ایثارها
با عیادت از کسی که بارها آزرده ات
روح ایمان را دمیدی بر دل بیماره
خم به ابرویت نیاوردی در این بیست و سه سال
بر سرت گرچه بلا بارید چون رگبارها
رفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست
جان به لب شد از غمت، شهرت مدینه، بارها
تا که چشمت بسته شده ای قافله سالار عشق
رم نمودند عده ای و پاره شد افسارها
آنقدر گویم پس از تو میخ در هم خون گریست
ناله ها برخواست بعدت از در و دیوارها
(محسن عرب خالقی)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
در سوگ حضرت محمد (ص)
ماتم جهانسوز خاتم النّبیّین ست؟
یا که آخرین روز صادر نخستین ست؟
روز نوحه قرآن در مصیبت طاهاست
روز ناله فرقان از فراق یاسین ست
خاطری نباشد شاد در قلمرو ایجا
آه و ناله و فریاد در محیط تکوین ست
کعبه را سزد امروز، رو نهد به ویرانی
زانکه چشم زمزم را سیل اشک خونین ست
صبح آفرینش را، شام تار باز آمد
تیره، اهل بینش را دیده جهان بین ست
رایت شریعت را، نوبت نگونساری ست
روز غربت اسلام، روز وحشت دی نست
شاهد حقیقت را، هر دو چشم حقْبین خفت
آهِ بانوی کبری همچو شمع بالین ست
هادی طریقت را، زندگی به سر آمد
گمرهان امّت را سینه یی پر از کین ست
شاهباز وحدت را، بند غم به گردن شد
کرکس طبیعت را، دست و پنجه رنگین ست
شد همای فرّخْ فر، بسته بال و بی شهپر
عرصه جهان یکسر، صیدگاه شاهین ست
خاتم سلیمان را اهرمن به جادو برد
مسند سلیمانی، مرکز شیاطین ست
شب ز غم نگیرد خواب، چشم نرگس شاداب
لیک چشم هر خاری، شب به خواب نوشین ست
پشت آسمان خم شد زیر بار این ماتم
چشم ابر پر نم شد در مصیبت خاتم
شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی (مفتقر)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی
فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی
یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی
یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی
بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین
دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی
می خواستی سفارش حقِ علی کنی
امّا چه فایده که تو یاور نداشتی
عمری برای این که هدایت شوند خلق
در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی
وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم
در عرش می شنیدی و باور نداشتی
رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس
تابِ صدایِ نالۀ دختر نداشتی
مسمار داغ بود و لب از سینه بر نداشت
آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی
پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا
از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی
وقتی عدو محاسن او را گرفته بود
ز ره رسیدی عمّامه بر سر نداشتی
زینب نیابتاً ز تو بوسید آن گلو
زیرا که تابِ بوسه حنجر نداشتی
(قاسم نعمتی)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
بسکه از آه، دل شعله ورت می سوزد
با تماشای تو قلب پدرت می سوزد
ای جگر گوشه ی من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بسکه جگرت می سوزد
زودتر از همه پیش پدرت می آیی
زودتر از همه شمع سحرت می سوزد
بعد من هرچه بلا هست سرت می آید
بعدمن وای که پا تا به سرت می سوزد
زیر پرهای تو آرام گرفتم بابا
حیف از شعله ی در بال و پرت می سوزد
گاه در کوچه ای از درد زمین می افتی
گاه از ضرب کسی چشم ترت می سوزد
گاه یک نقش به یک روی تو جا می گیرد
گاه یک زخم به روی دگرت می سوزد
گاه در پشت در خانه ی خود می نالی
چشم وا می کنی و دورو برت می سوزد
یک طرف دست تو در پای علی می شکند
یک طرف دخترکت پشت سرت می سوزد
از صدای تو در آن شعله علی می فهمد
که اگر فضه نیاید پسرت می سوزد
(حسن لطفی)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
شور محشر در عزای رحمةللعالمین ش
اوّل تنهـــایی مـــولا امیـــرالمــؤمنین شد
شد خزان باغ مدینه می زند زهرا به سینه(2)
دست حیــدر مخفیانه جسم پیغمبر کفن کرد
با سرشک دیدۀ خود شستشوی آن بدن کرد
شد خزان باغ مدینه می زند زهرا به سینه(2)
اشـک تنهایـی شده از دیـدۀ زهـرا روانه
تسلیت؛ سیلیِّ امّت، شاخۀ گل؛ تازیانه
شد خزان باغ مدینه می زند زهرا به سینه(2)
آنکـه بـوده خصـم دین و خصـم آیات شریفه
کشتن خیرالنّساء را کرده امضا در سقیفه
شد خزان باغ مدینه می زند زهرا به سینه(2)
بـــــر در بیـــت ولایــــت حـــقّ پیغـمبـــر ادا شــد
فاطمه نقش زمین شد، محسن از مادر جدا شد
شد خزان باغ مدینه می زند زهرا به سینه(2)
پیکــر پـاک محمّد تا سه شب روی زمین بود
آب غسلش اشک چشمان امیرالمؤمنین بود
شد خزان باغ مدینه می زند زهرا به سینه(2)
غلامرضا سازگار
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
ای مدینه شهر دین، کو رسول الله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسول الله
ای مدینـه کو بــلال، تا اذان گوید شرح این داغ گران، بر جهان گوید
ای مدینه شهر دین، کو رسول الله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسول الله
رحمــةللعــالمین، رفتــــه از عـــالم درجهان زد رحلتش، شعله های غم
ای مدینه شهر دین، کو رسول الله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسول الله
ســرزنـد بــا داغِ دل، لالــۀ صحـرا تا شود در دشت غم، همدم زهرا
ای مدینه شهر دین، کو رسول الله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسول الله
دانه دانه اشک غم، بر رُخش ریزد نـالــۀ یــا ابتـــا، از دلــش خیـــزد
ای مدینه شهر دین، کو رسول الله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسول الله
چشم حق بین علی، اشک ریزان است خنــده دیگـر از لـب او گـریزان است
ای مدینه شهر دین، کو رسول الله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسول الله
سیدرضا مؤیّد
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم
یا این که گوشه چشم اباالفضل تو نبود
ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم
بی حب خاندان تو در خانه ی کرم
جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم
ما امت توایم و علی هم کنار توست
آیینه ات نبود نمایان نمی شدیم
ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم
ور نه شبیه نم نم باران نمی شدیم
هم ناله های امشب مولای امتیم
ما سوگوار رحلت بابای امتیم
در جان مسلمین چو آذر گذاشتند
بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند
آه از نهاد اهل ولایت بلند شد
بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند
آقای من بزرگ قبیله ز داغ تو
بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند
هستی گریست تا نوه هایت رسیده و
با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند
تو باغبان امتی و جای اجر تو
یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند
با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد
داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند
در کوچه ها غرور علی را کسی شکست
در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست
(مسعود اصلانی)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
امشب مدینه تاصبح در اشک و آه و غوغاست
بــابـای نــازنینـت مهمـــان حـــق تعـــالی است
گــرید از این ماتم محـراب و منبر هم
یا فاطمه یا زهرا
چشم از جهان فـروبست امیّد و آرزویت
در احتضــار دیــدار خــوابیــده روبـــرویت
گشته کفن قرآن یا پیکر ایمان
یا فاطمه یا زهرا
پایــان عمــر بـابــا یــا ابتــدای غمهاست
تنها تویی امیدش علی غریب و تنهاست
محنت قرین گردید خانه نشین گردید
یا فاطمه یا زهرا
سیلی زند به رویت دشمن میانِ خانه
بینـی بـه تـن نشـانـه از ضــرب تـازیانه
حقّ ذویِ القربی گردد چنین اعطا
یا فاطمه یا زهرا
محمود شریفی (کمیل)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
در ماتم فراق پدر گریه می کنم
همراه شمس و نجم و قمر گریه می کنم
شب ها و روزها ز غمش مویه می کنم
تا آخرین توان بصر گریه می کنم
خواب شبانه از سر زهرا پریده است
مانند شمع تا به سحر گریه می کنم
داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر
با لحن جانگدازی اگر گریه می کنم
پیغمبر طوایف اهل بکاء شدم
قدر تمام اشک بشر گریه می کنم
خشکد اگر که چشمه ی اشکم دوباره من
با دیده های سرخ جگر گریه می کنم
(وحید قاسمی)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
مدینه در غم و انـدوه پیمبـر بـود
ناله کنـان دل زهـرای مطّهـر بـود
آسمـان ها دیده گـریان، رحلت پیغمبر ما است
وامصیبت تا قیامت، خاک ماتم بر سر ما است
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
در این عزا می چکد خون دل از دیده ها
ارض و سمـــا مـی زنــد نــــالۀ واغــربتا
چشــم حیــدر پرستاره، مصطفی رفته ز دنیا
در کنــــــار بستـــــر او دختـــــرش ام ّابـیـهــا
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
فرشتگان همگی شور و نوا سر کنید
دو دیـده را ز غــم ختــم رُسُل تر کنید
گشته یاران شهر یثرب، در عزای او سیه پوش
شمع نورانی عمرش گشته مظلومانه خاموش
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
بـه نالــۀ دل زهــرای پــریشـان قسم
بـه گریۀ شب هـر فرد مسلمان قسم
تــا قیــامت از پیمبــر، لحظــه ای دل بـرنگیرم
تــا کـــه بـــا حــبّ علی و آل پیغمبــر بمیرم
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
ژولیده نیشابوری
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
ملکوت نگاه بارانیت
راوی یک مدینه اندوه است
سالیانی است از غم غربت
خاطر خسته ی تو مجروح است
این اهالی ظلمت دنیا
مردمان قبیله ی وهمند
در سلوک هدایت و رحمت
اشتیاق تو را نمی فهمند
ماتم این شکنجه های کبود
غصه ها بی مجال پیرت کرد
سینه ی غرق نور و سنگ ستم
داغ چندین بلال پیرت کرد
بی کسی خو گرفته بود آقا
با اهالی شعب دلتنگی
می شکستی چنان غریبانه
در حوالی شعب دلتنگی
دیده هر دم غروب عام الحزن
چشم بارانی و پُر ابرت را
تو چه کردی در این غریبستان
که خدا می ستود صبرت را
با عمو در دل پریشانت
حس آرامش عجیبی بود
آه دیگر پس از ابوطالب
مکه زندان بی شکیبی بود
داغ ها یاس بیقرارت را
در غم خود سهیم می کردند
مادری را به عرش می بردند
دختری را یتیم می کردند
ماه عالم بگو چه آورده
به سر تو محاق خاکستر
دختر تو چقدر دلخون شد
بر سرت ریخت داغ خاکستر
خوب دیدی میان این مردم
دم به دم جوشش عواطف را
بوسه ی سنگ و زخم پیشانیت
غصه پر کرده بود طائف را
قلبتان را چقدر می آزرد
داغدار غم اُحد بودن
زخمی از عهد بی بصیرت ها
خسته از همرهان خود بودن
ناگهان بر تن تو گل کردند
زخمها لاله ها شقایق ها
لب و دندان تو شده مجروح
آخر از لطف این منافق ها
چه کشیدی در آن غروبی که
تن مجروح حمزه را دیدی
دلت آقا کدام سو می رفت
بر دلش زخم نیزه را دیدی
دید خیبر که گفتی آزاده
آب را بر کسی نمی بندد
گرچه از فرقه ی یهودی ها
به اسیران کسی نمی خندد
همه دیدند روز خندق هم
رحم و آزادگی شعارت بود
در مرام تو پیکر کشته
ایمن از غارت و جسارت بود
بر سر و سینه و گلوی حسین
بوسه هایت چقدر معروف است
روضه خوان را ببخش آقا جان
روضه از این به بعد مکشوف است
با تماشای قد و بالایش
از نگاه تو آرزو می ریخت
آه، ناگاه اگر زمین می خورد
آسمان بر سرت فرو می ریخت
پیش چشمت محاصره کردند
پیکر ماه بی پناهت را
خوب تکریم کرد امت تو
نیزه در نیزه بوسه گاهت را
زینت شانه های تو حالا
شده پامال نعل مرکب ها
آیه آیه، ورق ورق، پرپر
ارباً اربا، مقطع الأعضا
سر خورشید غرق خونت را
روی نیزه ببین چهل منزل
بارش سنگ ها چه خواهد کرد
با لبی نازنین چهل منزل
خون او خون تازه ای جوشاند
در رگ دین و مکتبت آقا
تا ابد شور نهضتش باقی ست
تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا
(یوسف رحیمی)
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
شور محشر شده، در مدینه بپا
رفته از این جهــان، خـاتم الانبیا
آه و واویلتا آه و واویلتا (2)
تیـــره از دود آه، مـلـک داور شده
شیر حق مرتضی، بی برادر شده
آه و واویلتا آه و واویلتا (2)
شهــر یثـرب فتـاد، در بلائی عظیم
مرتضی بی کس و فاطمه شد یتیم
آه و واویلتا آه و واویلتا (2)
بستـه شـد دیـدۀ خـاتم المرسلین
دخترش فاطمه، گشته نقش زمین
آه و واویلتا آه و واویلتا (2)
در مـــدینـه بگـوش، آیـد این زمـــزمـه
کشته شد پشت در، محسن فاطمه
آه و واویلتا آه و واویلتا (2)
غلامرضا سازگار
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
بنشین دمـی کنـارم، ای دختـر حَزینم
تــا خـوب وقـت رفتن، روی تـو را ببینم
یا فاطمه یا زهرا (2)
من می روم از اینجا، با حال خسته بابا
امّــا در انتظــارت، آنجــا نشستـه بــابا
یا فاطمه یا زهرا (2)
تو دل شکسته هستی،من بغض در گلویم
مــــن از رخِ کبــــودت، تــــو از فـــراق رویـم
یا فاطمه یا زهرا (2)
بــا کـه بگـویم ای گُل، از ظلم این زمانه
گـــل طــاقتــی نـدارد، در پیـش تازیـانه
یا فاطمه یا زهرا (2)
نـاله مزن کزین غم، چون موج در خروشم
از پشت در صدایت، فـردا رسـد به گوشم
یا فاطمه یا زهرا (2)
سیدهاشم وفایی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
شور ماتم در جهان است یا که شور محشر است
نــــالۀ جــنّ و بشـــر از غــم بـه عـرش اکبـر است
ماتم پیغمبر است (2)
این چه غوغایی است کاین سان گشته پیدا در جهان
هـــر طــــرف بینـــم بـــه گــردون رفتـه از مــردم فغان
آه از دلهـــــا بـــــه گــــــردون مــی رود از هــر مکـــان
هر که را بینم ز خون دل دو چشم او تر است
ماتم پیغمبر است (2)
آنکـه بـودی مخـزن علـم خدا از دست رفت
آنکه شد در رتبه ختم الانبیاء از دست رفت
ای دریغا ای دریغـا مصطفـی از دست رفت
عالمی ماتم ســرا از رحلت آن سرور است
ماتم پیغمبر است (2)
باب امّت رفـت از دار جهـان سوی نعیم
امت مــرحومـه شد بعد از وفات او یتیم
از غـم جـانسوز او نالیـم بــا قلب دو نیم
سرور ما رفت از دنیا و دلها مضطر است
ماتم پیغمبر است (2)
مرحوم رضا سراج شیرازی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
یک کربلا عطش
در مـدینه امــروز رستخیز عام است
هـم سوگ پیمبر هم داغ امام است
در حریم اهل دل شد بلای غم نازل
وای از دل زهرا
خانه نبوت، بی شمع و چراغ است
آشیـانه وحــی، مـرکز دو داغ است
امّت شده بی سرور بی امام و بی رهبر
وای از دل زهرا
کینه های پنهان، کرده کار خود را
حـاکـم سقیفـه بستـه بـار خود را
بعد مصطفی مولا بی کس شده و تنها
وای از دل زهرا
پـــاداش پیمبــر زهـــــرا زدن اوست
یک شاهد صادق چاک کفن اوست
او کجا، کجا سیلی آه از آن رخ نیلی
وای از دل زهرا
عــــالم همـه دانند مجتبی غـــریب است
چون علی،حسن هم دروطن غریب است
یاران دلش آزردند قصد جان او کردند
وای از دل زهرا
آن شب گه افطار چون که روزه واکرد
زهـــر کـــــوزه آب، حـــاجتش روا کرد
آسوده شد از غم ها رفت در بر زهرا
وای از دل زهرا
برنداشت دشمن بازهم ازو دست
تـــا تـن و کفـن را بــا تیـر بپیوست
جسم ناطق قرآن شد ز تیر گلباران
وای از دل زهرا
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
آیــد از مـدینه پیک غـم بـا فغان که رسول اکرم رفته ازاین جهان
خــاطر بَضعـــه ُالنبی شکستـه گــرد یتیمـی بـه رخش نشسته
یا زهرا
کوکب رسالت شدنهان درزمین دل ز امت برید خـاتم المرسلین
امـت مـــــرحـومـه پــــــدر ندارد ســـایه مــرحمت بــه سر ندارد
یا زهرا
چلچراغ رحمت واژگون شدای وای دل آل علی غرق خون شدای وای
بــــال و پـــــر روح الامین شکسته رکـــــــن امیــــرالمـؤمنین شکسته
یا زهرا
بستـه شد دریغا باب خانه وحی مــانده بـی کبــوتر آشیـانه وحی
ورق ورق گشتـــه کتـــاب قـــرآن جهــل و تعصب شد حجاب قرآن
یا زهرا
بــا وفـات احمد زنده شد جهالت زآتش ستم سوخت گلشن عدالت
نخلــه دیــن را بـه تبــر شکستند ثمـــر بـــریدند و شجــــر شکستند
یا زهرا
مــردم منافق نقشه ها کشیدند تـــا دل از ولایت مــرد و زن بریدند
دسـت صنــم را بــه وفا فشردند دست صمد بسته به کوچه بردند
یا زهرا
خــانه علــی را در شـرر گرفتند انتقـــام پـــدر، از پســر گرفتند
زلـــزلـه در عـــرش بــرین فتاده محســن زهــرا بـه زمین فتاده
یا زهرا
برق آتش کجا؟بیت طاها کجا؟ تازیانه کجا؟ جسم زهرا کجا؟
فــاطمه جــز داغ جگـــر نــدارد تـــاب فشــــــار میـخ در ندارد
یا زهرا
آتشی که آن روز از مدینه سر زد شعله اش حسن را بردل وجگرزد
غــــریب تنهــــای وطــن وای وای شهیـــد مظلـــوم حسن وای وای
یا زهرا
روزه بود و افطار ز آب آتشین کرد داغ مــــاتم او عـالمی غمین کرد
ریخــت دل خون شده اندر برش شاهد خون های دلش خواهرش
یا زهرا
جعده خوش اداکرد حق همسری را هـدیه به حسن داد خونین جگری را
آن کـــه بُـــدی خــون جگـر حاصلش همسـر بی عــاطفــه شــد قـاتلش
یا زهرا
مهمان علی شد با قلب کبابش غـــربتش نمـایـان از قبـر خرابش
خـــدای مـا بـه جانِ غم نصیبش روزی مـــــا کـــــن حــرم غریبش
یا زهرا
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
رفتـــی و بـی تــو راحتـی از مــا گـریخته
شــادی ز قلــب فــــاطمه بــابـا گــریخته
امـت دگــــر ز خــــانه مـا پــا کشیده اند
چنـــدان کـــه خنـده از لـب زهـرا گریخته
وضع مدینه هم زخیانت عوض شده است
آن عطــر مهــر و عــاطفه زین جا گریخته
زخــــم زبــان زننـد بــه مــا جـای تسلیت
از ایـــن گــــــروه روح تســــلّا گـــــریختـه
همسـایگــان ز گـــریه مـرا سرزنش کنند
شــــادی ز مـا و رحـــم از این ها گریخته
حتی بِـلال هـم بـه علی سـر نمـی زند
او هــــم ز ســوء واقعــه گـــویـا گریخته
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
من که این گونه پـدر محو تماشای توام دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توام
گــــریه ام را بنگــــر خنـده بــزن بر رویم بـــاغبانا نـه مگـر مـن گـل زیبای توام
دم آخـــر سخنـی گـوی تسلّایـم بخش زان که افسرده چوآیینه سیمای توام
بـــارها از شفقت دسـت مـرا بوسیدی وینـت آواز کـه مـــن ام ابیهـــای توام
حالیادست به پیش آرکه بوسم دستت من که پـرورده این دست توانای توام
پــاسخش داد نبـی کـی گل زیبای پدر ازهمه بیش به فکر تو وغم های توام
بعـد مـن بـاز شـود بـاب ستـم بـر رویت سخـت امـروز در اندیشه فردای توام
صبرکن زآن چه رسد برتو و برجان علی بـس جگرسوخته بهر تو و مولای توام
بینــــم آن شعله و دیوار و در و اندر بین شــــــاهـد زمـــزمـه وا اَبتـاهای توام
لیکن از عترت من زودتر آیی به برم
در جنـان منتظر دیدن سیمای توام
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
جــان پــدر از برم زود سفر می کنی
آه کـه از دختـرت قطع نظر می کنی
گفتی ام از امتت رسدخطرها به من
ازچه رهایم به گرداب خطر می کنی
گــاه مـرا گفتـه ای قصه غصب فدک
گــاه مـــرا آگه از ضـربت در می کنی
سوز مصیبت بود هرچه نظر می کنم
برق جدایی بود هرچه نظر می کنی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
عزای ختـم المرسلین است
یـا غـربت قـرآن و دین است
گـریان امیــر المؤمنین است
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
بــر پـا شـده شـور قیامت
خانه نشین گشته امامت
ســـرِ علـی بـادا سلامت
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
مدینه را سوز و خروش است
ناله ی فاطمه به گوش است
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
مدینـه را ماتـم عظماست
واقعـه ی محشر کبراست
توطئه ی کشتن زهراست
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
ســروِ قـد زهرا خمیده
رنـگ از رخ مــولا پریـده
داغ رســول الله دیــده
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
بیت ولایت شده بسته
حیدر در خانـه نشسته
پهلوی فاطمه شکسته
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
خـلاف حکـم ازلــی شد
پامال حرمت ولــی شد
غصب خلافت علی شد
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
دو چشم بی رمق وا کن پدر جان
غم ما را تماشا کن پدر جان
همه پشت و پناه ما تو هستی
نظر بر حال زهرا کن پدر جان
کنار بسترت احیا بگیرم
میان وادی غم ها بمیرم
پدر جان تو دعایت مستجاب است
دعا کن زود بعد از تو بمیرم
کند آه دل تو بی قرارم
به روی صورتت صورت گذارم
خودت گفتی که حورای بهشتم
توان ضربۀ سیلی ندارم
پس از تو صبر زهرا سر بیاید
زمان غربت حیدر بیاید
پس از تو خانه ام آتش بگیرد
صدای من ز پشت در بیاید
کشد آتش به دور من زبانه
زنم ناله به زیر تازیانه
بیا بابا که زهرا بی پسر شد
میان این در و دیوار خانه
قاسم نعمتی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
حرف از وصیت های آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا
این لحظه ها یاد گذشته کرده ای انگار
حرف از وصیت های مادر میزنی بابا
دل شوره داری، از نگاهت خوب می فهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا
زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
یک روز می بینی مرا بین در و دیوار
یک روز می آیی به من سر میزنی بابا
گفتی که خیلی زود می آیم کنار تو
پس لحظه ها را می شمارد یادگار تو
محمد بختیاری
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا، به هوش، که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست
دار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
آزردن بتول پس از رحلت رسول
باللَّه قسم شروع جنایات کربلاست
از لحظه ای که غصب خلافت شد از علی
تا حشر حقّ آل محمد به زیر پاست
هر روز راس شاه شهیدان به روی نِی
هر شب صدای ناله ی زهرا به گوش ماست
«میثم»! قسم به میثمِ آزاده ی علی
آزادگی ولایت سلطان اولیاست
غلامرضا سازگار
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_