غزل شماره 446 دیوان حافظ : صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل شماره 445 دیوان حافظ / صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری به یادگار بمانی که بوی او داری دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست توان به دست تو دادن گرش نکو داری
تعبیر و تفسیر فال حافظ نمناک غزل شماره 446 دیوان حافظ :صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
در ادامه، متن کامل «غزل شماره 446 دیوان حافظ» را میخوانیم و بعد با معنی، پیام و تفسیر زیبای آن همراه میشویم.
متن شعر و غزل شماره 446 دیوان حافظ در فال حافظ شما
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری
به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد
خود از کدام خم است این که در سبو داری
به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
تو را رسد که غلامان ماه رو داری
ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جست و جو داری
معنی و تفسیر غزل شماره 446 دیوان حافظ در فال حافظ شما
در روزهای گذشته دلتان از خاطراتی که در آنها غرق شدهاید پر از اسرار زیباست. حرفهای زیادی سر راه شما قرار گرفتهاند؛ از انجام کارهایی که در آینده باعث حسرت و پشیمانی خواهند شد پرهیز کنید. در میان دوستان و آشنایان، افرادی هستند که میتوانند در مسیر رسیدن به اهدافتان به شما یاری رسانند. راه خوبی را انتخاب کردهاید؛ برای پیدا کردن گمشدهتان، بیشتر جستوجو کنید.